شهــــــــــــــــــــــــرفرنــــــــــــــــــــــگ مطالب گوناگون از همه چيز واز همه جا در شهر فرنگ...
| ||
|
لهجه عشق گرفته ام
بس که با تو زیسته ام مرا در آغوش بگیر دلم یک بغل خاطره می خواهد.... چشمانم را می بندم ...
خواب مرا می برد... و رویایی تو را در نبودنت برایم به رخ می کشد عین شین قاف جدا از هم باشن هیچ معنایی ای ندارن....
اما در کنار هم معجزه ایی میکنن به اسم عــــشـــق دلمان که می گيرد ، تـــاوان لحظه هاییست که دل می بنديم
وتو هیچگاه نخواهی فهمید که شبها،
آن زمان که به خواب میروی من همچنان گوشی تلفن را نگه میدارم وبه هیچ صدایی که نمی آید فکر میکنم! وتو هیچگاه نخواهی فهمید بعضي وقتا هست که دوست داری کنارت باشه...
محکم بغلت کنه... بذاره اشک بريزي راحت شي.... بعد آروم تو گوشت بگه: ديوونه من که باهاتم خواهش میکنم ، بی حوصلگی هایم را ببخش ،
بدخلقی هایم را فراموش کن بی اعتنایی هایم را جدی نگیر در عوض من هم تو را می بخشم که مسبب همه ی اینهایی کلمه دوست بسیار کلمه بزرگ و زیباییه :
د : دل دریایی و : وفاداری س : سعادت یکی شدن ت : تایی که هیچوقت نباید بین من و تو باشه . . . اگر می دانی در این جهان کسی هست که با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می کند
و صدای قلبت ابرویت را به تاراج میبرد مهم نیست که او مال تو باشد مهم اینست که فقط باشد ، زندگی کند ، لذت ببرد و نفس بکشد . . . برنگرد،
که بر نمی گردی تو هیچوقت می خواهمم داشته باشمت،نترس فقط بیا در خزان خواسته هام کمی قدم بزن تا ببینمت دلم برای راه رفتنت تنگ شده است... بر انچه گذشت
انچه شکست انچه ریخت حسرت نخور زندگی اگر زیبا بود با گریه شروع نمی شد
نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |