شهــــــــــــــــــــــــرفرنــــــــــــــــــــــگ مطالب گوناگون از همه چيز واز همه جا در شهر فرنگ...
| ||
|
كاش در خلوت خويش
فارغ ازهردو جهان
كلبه اي داشتم ازتنهايي
كاش در جنگل سبز
زيرآبي سپهر
كلبه اي داشتم از چوب و گياه
نردباني همه الطاف خدا
كاش آنجابودم كه زمين آزاد است
چشم من در رويا كلبه اي را ديده است
كه در و ديوارش همه از تركه و چوب
سقف آن برگ گياهان خداست
من قسم مي خورم آنجا خوب است.
تو مرا مي فهمي من تو را مي خواهم و همين ساده ترين قصه يك انسان است تو مرا مي خواني من تورا ناب ترين شعر زمان مي دانم وتو هم ميداني تا ابد در دل من مهماني...
وحشت از عشق که نه ، ترسم از فاصله هاست
وحشت از غصه که نه ، ترسم از خاتمه هاست
ترس بیهوده ندارم ، صحبت از خاطره هاست
صحبت از کشتن ناخواسته عاطفه هاست
کوله باری پر از هیچ ، که بر شانه ماست
گله از دست کسی نیست ، مقصر دل دیوانه ماست ...
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |