شهــــــــــــــــــــــــرفرنــــــــــــــــــــــگ
مطالب گوناگون از همه چيز واز همه جا در شهر فرنگ... 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زمزمه های عاشقانه و آدرس bahar2312.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 

باورهای موفق ترین انسانهای روی زمین
 
آیا هیچ وقت آدم های شاد و موفقی را كه به رویاهایشان رسیده اند، دیده اید؟ تا حالا دلتان خواسته از آنها بپرسید نظرشان درباره خودشان چیست و اصلا دنیا را چطوری می بینند؟
سال هاست كه درخصوص افراد استثنایی كه در تجارت، ورزش و دیگر رشته ها موفقند، تحقیق می شود. در این سال ها بعضی باورهای مهم و اساسی درباره این انسان های موفق سالم و شاد به اثبات رسیده است. اگر شما هم دوست دارید شادتر باشید و زندگی در كنترل خودتان باشد، بهتر است با ما همراه شوید و چند هفته ای را با این 5 باور مهم طی كنید. باورهای ما پنجره ای هستند كه ما از آن به دنیا نگاه می كنیم. آنها تمام زمینه های زندگی مان را شكل می دهند. اگر تصمیم بگیرید با نظر مثبت به زندگی نگاه كنید، دیدگاه شما خوش بینانه و قدرتمند می شود و خیلی زود از این طرز برخورد با دنیای اطرافتان بهره می برید.
 
 خودتان بهتر از هر كسی خودتان را می شناسید :
مردی یك شب كلید خانه اش را گم كرده بود و نمی توانست وارد خانه شود. او بیرون منزل در نور چراغ كوچه دنبال كلیدش می گشت. كمی بعد همسایه اش او را دید و به كمك او آمد تا با هم كلید را پیدا كنند. اما بی فایده بود. پس از كلی جستجو همسایه از او پرسید: اگر تو كلید را در منزل گم كرده ای، چرا در خیابان دنبال آن می گردی؟ مرد پاسخ داد: چون در خیابان نور بیشتر است! حالا تصور كنید شما جهت و معنای زندگی را گم كرده اید. اگر از مردم بپرسید اهداف شما در زندگی چه باید باشد، درست مثل این است كه در خیابان دنبال كلیدی بگردید كه در خانه جا گذاشته اید. هیچ كس به شما نمی تواند بگوید چطور به زندگی تان معنا ببخشید. روش دیگران به درد شما نمی خورد. شما باید درون خودتان را جستجو كنید. حتی اگر یك عمر برای یافتن پاسخ های خود جای دیگری را جستجو كرده اید، به محض این كه به درون خودتان رجوع كنید، می بینید كه پاسخ سوال های زندگی برای شما روشن می شود.
 
 اگر گام به گام پیش بروید، به هر چه بخواهید می رسید :
حقیقت این است كه هر نوع مهارتی را می توان یاد گرفت، هر مشكلی را می شود حل كرد و هر كاری را می توان به نتیجه رساند، فقط اگر مرحله به مرحله پیش بروید و كارهای بزرگ را به قسمت های كوچك تر تقسیم كنید. وقتی یك كار بزرگ را به چند مرحله كوچك تر تقسیم كنید، انجام آن آسان تر می شود و دیگر به نظرتان سنگین نیست. ما ناخودآگاه در بسیاری موارد این كار را انجام می دهیم. مثلا وقتی قرار است یك شماره تلفن را به خاطر بسپاریم، اعداد آن را 3 تا 3 تا یا 2 تا 2 تا حفظ می كنیم. نكته مهم آن است كه اگر می خواهید دیوار بین خود و رویاهای زندگی تان را بردارید، بهترین كار آن است كه آجر به آجر پیش بروید تا به هدفتان برسید.
 
 اگر روش شما جوابگو نیست، آن را عوض كنید :
دكتر اسپنسر جانسون، نویسنده كتاب چه كسی پنیر من را برداشت، فرق بین آدم ها و موش ها را این طور توصیف می كند. وقتی یك موش حس می كند تلاش هایش به نتیجه نمی رسد، روش خود را عوض می كند، اما وقتی آدم ها حس می كنند كاری كه انجام می دهند به نتیجه نمی رسد، عصبانی و خسته می شوند و دوست ندارند روش خود را عوض كنند. حتی گاهی اگر كسی راهكار تازه ای را به آنها نشان دهد، حالت دفاعی به خود می گیرند و می گویند: "من همیشه این كار را همین طور انجام داده ام. "یا" من آدمی این مدلی هستم." در اصل این آدم ها از پذیرفتن راهكار تازه و انجام آن می ترسند و حس می كنند ترسشان به این معناست كه دیگر روش ها اشتباه است. همیشه آنچه به نظر ما طبیعی و صحیح به نظر می رسد، در اصل محصول باورهایتان است و به ندرت نشان دهنده همه احتمالات و امكانات پیش رویمان یا تخمین صحیحی از توانایی هایمان است. اگر واقعا می خواهید در زندگی خود نتایج متفاوتی به دست بیاورید باید از حصاری كه به منظور راحتی دور خود كشیده اید، پا را فراتر بگذارید و راهكارهای متفاوتی را امتحان كنید.
 
 شكست هرگز وجود ندارد :
تنها شكستی كه در زندگی وجود دارد، این است كه دست از یادگیری بردارید. جز این مورد هر نتیجه ای كه پیش رویتان می آید، بازتابی است كه به شما می گوید آیا راهكار انتخابی شما را به هدف نزدیك تر كرده یا دورتر. آدم هایی كه به اهدافشان می رسند، یك خصوصیت مشترك دارند، آنها از شكست و اشتباه نمی ترسند، چون می دانند هر اشتباه یا شكست فرصتی است برای یادگیری كه باید از آن استفاده كرد شكست، لازمه یاد گرفتن است.
 
 شما همین حالا در حال شكل دادن آینده تان هستید :

تفاوت بارزی كه میان افراد موفق و ناموفق وجود دارد، این است كه افراد موفق در حال زندگی می كنند اما افراد ناموفق در گذشته سیر می كنند. اگر دائم به گذشته بچسبید، تمام زیبایی ها و فرصت هایی را كه زندگی در حال حاضر به شما ارزانی كرده از دست می دهید. اگر هم در حال زندگی كنید بسرعت می توانید فرصت های رسیدن به اهدافتان را صید كنید. مهم نیست در گذشته چقدر تلاش كرده اید. هر لحظه از هر روز زندگی فرصت تازه ای است تا به خوشبختی و موفقیت نزدیك تر شوید. اگر بار دیگر ترس های قدیمی و باورهای محدودكننده مانع شادی و موفقیت شما شدند، آنها را در ذهن تان متوقف و در درون تان افكار مثبت و خوش بینانه را جایگزین افكار منفی كنید. قدرت باورهای مثبت آنقدر زیاد است كه می توانید به كمك آنها از تمام لحظات زندگی پلی برای موفقیت بسازید.

با تشكر فراوان از گل ياس

 

[ شنبه 30 مهر 1390برچسب:, ] [ 12:14 ] [ بهار ]


موفقیت یعنی از شکستی به شکستی دیگر رفتن بدون اینکه شور و اشتیاق خود را از دست بدهیم
 
فقط آنها که جرات شکست خوردن دارند

 

، موفق می شوند.

 

 

 

 

 

 

 

اگر افتادی مهم نیست... به شرطی که موقع بلند شدن از زمین چیزی برداری.

 

 

 

 

 

وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی ها را تکرار کرد؟
 

 

موفقیت کلید خوشبختی نیست. خوشبختی کلید موفقیت است. اگر از کاری که انجام می دهید خرسند و راضی باشید، حتماً موفق خواهید شد.

 

 

 

 

 

 

 

انسانهای سطحی به شانس اعتقاد دارند. انسان های قدرتمند به علت و معلول معتقدند .

 

 

 

 

 

 

 

همیشه به خاطر داشته باشید که تصمیم خودتان برای موفق شدن از هر چیز دیگر مهمتر است.

 

 

 

 

 

 

 

کسی به موفقیت دست می یابد که خوب زندگی کند ، زیاد بخندد و زیاد دوست بدارد . کسی که احترام افراد عاقل و فرزانه را جلب کرده باشد و کودکان خردسال را دوست بدارد . کسی که دنیا را بهتر از آنچه یافت ، ترک کند ، چه با بزرگ کردن یک فرزند صالح ، چه سرودن شعری زیبا ، و چه با نجات دادن یک انسان . کسی که مورد تحسین منتقدان باشد و خیانت دوستان را تحمل کند . کسی که همیشه زیبایی های دنیا را ستایش کند . کسی که بهترین خصوصیات افراد را ببیند و بهترین ها را تقدیم آنها کند . کسی که زندگیش یک الهام باشد و خاطره اش یک نیایش.

 

 

 

 

 

 

 

کسی که سعی می کند تنها زندگی کند، هیچوقت یک انسان موفق نخواهد شد. قلب او اگر به قلب کسی دیگر پاسخ ندهد، پژمرده می شود. ذهن او ، اگر فقط انعکاس افکار خود را بشنود ، پلاسیده می شود.

 

 

 

 

 

 

 

انسان موفق کسی است که قادر است با آجرهایی که دیگران به سویش پرتاب میکنند ، پایه و بنیادی محکم و استوار برای خود بسازد.

 

 

 

 

 

 

 

اگرخداوند آرزویى را در دلت نهاد، بدان توانایى رسیدن به آن را در تو دیده است.

 

 

 

 

 

 

 

اشتباه است اگر باور داشته باشیم که مردم از موفقیت، موفق می شوند. در اکثر موارد، از طریق شکست هایمان است که موفق می شویم. از هیچ قاعده اخلاقی و پند و اندرزی نمی توانیم به این اندازه درس بگیریم.

 

 

 

 

 

 

 

اگر فکر می کنید می توانید، حتماً می توانید. و اگر فکر میکنید که نمی توانید، حق با شماست.

 

 

 

 

 

 

 

چیزی ارزشمندتر از همین امروز وجود ندارد.

 

 

 

 

 

کشتى در ساحل امن تر است، ولى براى این منظور ساخته نشده است: "حرکت کن"
 

 

 

 

 

 

اگر بیشتر به طبیعت و خوبیهای بی حد و حصر جهان نظاره کنید ، اگر تلاش کنید تا به افق های وسیعتری از اندیشه و عمل دست یابید ، اگر از درون احساس آرامش کنید ، روزی توام با موفقیت را سپری کرده اید.

 

 

 

 

 

 

 

رمز موفقیت در استواری در قصد و نیت است.

 

 

 

 

 

 

 

آنچه از زندگی نصیبتان می شود بستگی به این دارد که: با کودکان مهربان، با سالخوردگان دلسوز، با گرسنگان و با ضعیفان و قدرتمندان بامدارا باشید. چون ممکن است خودتان هم روزی یکی از اینها باشید.

 

 

 

 

 

 

 

شکست ما باید پایه و بنیادی مستحکم برای پیروزی های آینده باشد.

 

 

 

 

 

 

 

دوست دارم کارهای بزرگ و منحصر به فرد انجام دهم، اما وظیفه ام انجام کارهای کوچک و پیش پا افتاده است طوری که گویی کارهایی بزرگ و منحصر به فردند. دنیا نه فقط با اقدامات بزرگ و قدرتمندانه قهرمانان، بلکه با کارهای کوچک اما صادقانه کارگران پیشرفت می کند.

 

 

 

 

 

 

 

بزرگترین تحسینی که تابه حال شنیده ام وقتی بود که کسی از من پرسید به چه فکر می کنم، و سپس با علاقه به پاسخ من گوش داد.

 

 

 

 

 

 

 

هیچ چیز بیهوده تر از با تلاش و جدیت انجام دادن کاری نیست که اصلاً نباید انجام شود.

 

 

 

 

 

 

 

رمز موفقیت در دنبال کردن هدف بدون مکث و درنگ است. ولی موفقیت چیست؟ من موفقیت را در تشویق تماشاچیان نمی بینم موفقیت در رضایت خود از کاری است که انجام داده ام.

 

 

 

 

 

دنیا خوابی است که اگر آن را باور کنی پشیمان می شوی ... امام علی (ع)
 

 

 

 

 

 

فراموش نشدنی ترین اندرزها آنهایست که اندوهی فراوان برای بدست آوردنشان کشیده ایم.

 

 

 

 

 

 

 

اگر نتوانیم همیشه اتفاقاتی راکه در زندگیمان می افتد کنترل کنیم، دست کم می توانیم بر واکنشهای خود نسبت به آن وقایع ، و بر اعمالی که در مقابل آنها انجام می دهیم مسلط باشیم.

 

 

 

 

 

 

 

نمی توانم فرمولی برای موفقیت به شما بدهم، اما می توانم فرمول شکست را در اختیارتان قرار دهم و آن این است: برای خوشنود کردن دیگران تلاش کنید.

 

 

 

 

 

 

 

به من یک کارمند ساده اما باهدف بدهید، تا به شما انسانی تحویل بدهم که تاریخ را دگرگون می سازد. یک قهرمان بی هدف به من بدهید، یک کارمند ساده تحویلتان میدهم.

 

 

 

 

 

وارد مبارزاتی شوید که آنقدر بزرگ باشند که به حساب آیند و آنقدر کوچک باشند که بتوانید در آنها پیروز شوید
 

 

 

 

 

 

برای موفق شدن باید اول باور کنیم که می توانیم.

 

 

 

 

 

 

 

بزرگی در این نیست که کجا ایستاده باشیم، به این است که به کدام جهت در حرکت باشیم. گاهی باید در جهت باد و گاهی مخالف با آن حرکت کنیم. آنچه مهم است این است که باید حرکت کنیم، نه اینکه بی اراده در گوشه ای بنشینیم.

 

 

 

 

 

 

 

جوان ها چون نمی دانند چطور محتاط باشند، به ناممکن اقدام می کنند و نسل به نسل به آن دست می یابند.

 

 

 

 

 

 

 

کارهایی را باید انجام دهیم که خودمان به آن معتقدیم، نه آنچه مردم فکر می کنند. این قانون که هم در زندگی فکری و هم عملی دشوار می نماید، تفاوت بین پستی و بزرگی را ایجاد می کند. این کار از این جهت دشوار است که همیشه آدم هایی وجود دارند که فکر می کنند بهتر از شما می دانند وظیفه تان چیست. برای زندگی کردن در جمع، راحت تر این است که دنبال حرف دیگران برویم و برای زندگی کردن در عزلت و تنهایی راحت تر این است که بر حسب اعتقادات خودمان زندگی کنیم. اما انسان عالی مرتبه کسی است که در میان جمعیت، استقلال شخصی خود را حفظ کند.

 

 

 

 

 

 

 

اکثر شکست ها نصیب کسانی شده است که نمی دانستند فاصله شان تا موفقیت چقدر نزدیک است و دست از کار کشیده اند.

 

 

 

 

 

 

 

وقتی به پول، تحسین دیگران، و شهرت بی علاقه شدید، در نوک قله موفقیت قرار گرفته اید.

 

 

 

 

 

 

 

کار را به این خاطر انجام دهید که کار خوبی است، نه اینکه چون فرصتی برای موفقیت به شما می دهد.

 

 

 

 

 

 

 

بهای موفقیت، کار و تلاش زیاد است. من فکر می کنم اگر شما بتوانید بهای آن را بپردازید، در هر کاری موفق خواهید شد.

 

 

 

 

 

 

 

این آزمایش نهایی یک انسان باشخصیت است: احترام او برای افرادی که هیچ ارزشی برای او ندارند.

 

 

 

 

 

 

 

افراد خوب از این جهت خوب هستند که حکمت و دانش خود را از طریق شکست به دست آورده اند. خیلی کم پیش می آید که کسی معرفت خود را از موفقیت به دست آورد.

 

 

 

 

 

 

 

ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمی شنوند... چه تلخ است قصه ی عادت.

 

 

 

 

 

 

 

این منتقد نیست که اهمیت دارد، یا کسی که از قهرمانان اشکالتراشی می کند. مهم همان کسی است که در میدان وجود دارد و صورتش از عرق، گرد و و خاک و خون پوشیده شده، کسی که دلاورانه می جنگد، اشتباه می کند و هر از گاهی خسته میشود. کسی که معنای اشتیاق و فداکاری را می داند و خود را در راهی با ارزش فنا می کند. کسی که اگر هم شکست بخورد، در اوج تلاش و مبارزه شکست خورده است و هیچگاه با کسانی که نه معنای پیروزی را می دانند و نه شکست را همنشین نیست .

با تشكر از گروه گل ياس

 

 

[ سه شنبه 26 مهر 1390برچسب:, ] [ 8:14 ] [ بهار ]

 

 

 

 

به نام خداوندي كه يادش،دريا دريا مرا از انبوه تاريكي ها مي رهاند و ذكرش، كلمه به كلمه عشق را در من جاري ميسازد و اقيانوس اقيانوس معرفت و دوستي در من موج ميزند. پس اميدوارم عبادتي را نصيبم سازد كه بي نياز به هركه وهرچه همواره از او ياري بجويم.

 

 

 

 

 

از دريچه قلبم و از پشت پرچينهاي زيباي محبت حصاري از عشق ميكشم و آن را با زيباترين واژه دوستي مي نگارم تا روزي چشمان پر نور تو را كه تلألويي از مهرباني و صفا است دوباره ببينم و آنرا با زيباترين نسيم آشنايي زينت دهم. زندگي بدون تو مفهوم گنگ و مبهمي از نبودن است.

با تو ديگر در سحر روياهايم تنها نيستم ياد تو آرامشي در تمام وجودم گسترانيده كه تا ابد آن را فراموش نخواهم كرد.

 

[ یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, ] [ 9:38 ] [ بهار ]

تو آن دريا كه ساماني نداري

من آن موجم كه در ساحل اسيرم

تو آن كوهي كه پاياني نداري

منم آن كوه پيمايي كه پيرم

تو آن بالا به روي قله كوه

منم پايين به روي خاك نمناك

تو آن دشتي به هر سو سايه گستر

منم مرداب،مردابي خطرناك

تو آن چشمه كه مي جوشي ز اعماق

من آن خاك كويرم در بيابان

تو جاري مي شوي در كوه و صحرا

منم درمانده و پايبند زندان

مكن بيهوده خود را خسته من

كه من از ايستادن نا گزيرم

تو بايد رخت بربندي از اينجا

ولي من خاك ومرداب و كويرم

[ شنبه 23 مهر 1390برچسب:, ] [ 10:55 ] [ بهار ]


همه فكرم مشغول به وجود توست وجودي كه در نهايت زندگي به من پيوند خورده و پايان آرامش قلبم شروع وجود توست شروعي كه انتهاي آن نيستي زندگي من است.  
 

 

 

اي كاش به ياريم مي آمدي...اي كاش مي توانستم خلوت عشقمان را براي هميشه نگهبان باشم كاش مي توانستم روزنه هاي غم را مسدود كنم،اي كاش سايه بي كسي هايم با آفتاب لبخندت محو مي شد و اي كاش ديگر هيچ دردي نبود و هيچ غصه اي. اي كاش نهال عشق تو درون قلبم شكوفا شود و هميشه سبز بماند خوشرنگ به رنگ قلب تو قلب پاكي كه همه زندگي من است اما صدها افسوس چرا كه ياري كننده اي نيست همگي نگهبان ها فراموش شده اند لبخندها گريزانند و دردها بي پايان،اكنون غصه هاست كه نورافشاني مي كنند سبزي ها به سياهي رسيده اند براي پاكي ها خود سؤالي است بي جواب وزندگي افسانه اي بيش نيست.

 

 

 

 

 

[ چهار شنبه 20 مهر 1390برچسب:, ] [ 10:41 ] [ بهار ]

 

داستان در مورد بنده ی فراموشکار یست که وجود خدا را از یاد برده ..
 
من یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد . می توانست ، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد . هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت . هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد .
اما من ! هرگز حرف خدا را باور نکردم ، وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم . چشم هایم را بستم تا خدا را نبینم و گوش هایم را نیز ، تا صدای خدا را نشنوم . من از خدا گریختم بی خبر از آن که خدا با من و در من بود .
می خواستم کاخ آرزو هایم را آن طور که دلم می خواهد بسازم نه آن گونه که خدا می خواهد . به همین دلیل اغلب ساخته هایم ویران شد و زیر خروارها آوار بلا و مصیبت ماندم . من زیر ویرانه های زندگی دست و پا زدم و از همه کس کمک خواستم . اما هیچ کس فریادم را نشنید و هیچ کس یاریـم نکرد . دانستم که نابودی ام حتمی است . با شرمندگی فریاد زدم خدایا اگر مرا نجات دهی ، اگر ویرانه های زندگی ام را آباد کنی با تو پیمان می بندم هر چه بگویی همان را انجام دهم . خدایا ! نجاتم بده که تمام استخوان هایم زیر آوار بلا شکست . در آن زمان خدا تنها کسی بود که حرف هایم را باور کرد و مرا پذیرفت . نمی دانم چگونه اما در کمترین مدت خدا نجاتم داد . از زیر آوار زندگی بیرون آمدم و دوباره احساس آرامش کردم . گفتم : خدای عزیز بگو چه کنم تا محبت تو را جبران نمایم ؟
.
.
.
 
خدا گفت : هیچ ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم ...
گفتم : خدایا عشقت را پذیرفتم و از این لحظه عاشقت هستم . سپس بی آنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رویایی زندگی ام ادامه دادم . اوایل کار هر آنچه را لازم داشتم از خدا درخواست می کردم و خدا فوری برایم مهیا می کرد . از درون خوشحال نبودم . نمی شد هم عاشق خدا شوم و هم به او بی توجه باشم . از طرفی نمی خواستم در ساختن کاخ آرزو های زندگی ام از خدا نظر بخواهم زیرا سلیقه خدا را نمی پسندیدم . با خود گفتم اگر من پشت به خدا کار کنم و از او چیزی درخواست نکنم بالاخره او هم مرا ترک می کند و من از زحمت عشق و عاشقی به خدا راحت می شوم . پشتم را به خدا کردم و به کارم ادامه دادم تا اینکه وجودش را کاملاً فراموش کردم . در حین کار اگر چیزی لازم داشتم از رهگذرانی که از کنارم رد می شدند درخواست کمک می کردم . عده ای که خدا را می دیدند با تعجب به من و به خدا که پشت سرم آماده کمک ایستاده بود نگاه می کردند و سری به نشانه تاسف تکان داده و می گذشتند . اما عده ای دیگر که جز سنگ های طلایی قصرم چیزی نمی دیدند به کمکم آمدند تا آنها نیز بهره ای ببرند . در پایان کار همان ها که به کمکم آمده بودند از پشت خنجری زهرآلود بر قلب زندگی ام فرو کردند . همه اندوخته هایم را یک شبه به غارت بردند و من ناتوان و زخمی بر زمین افتادم و فرار آنها را تماشا کردم . آنها به سرعت از من گریختند همان طور که من از خدا گریختم . هر چه فریاد زدم صدایم را نشنیدند همان طور که من صدای خدا را نشنیدم . من که از همه جا ناامید شده بودم باز خدا را صدا زدم . قبل از آنکه بخوانمش کنار من حاضر بود . گفتم : خدایا ! دیدی چگونه مرا غارت کردند و گریختند . انتقام مرا از آنها بگیر و کمکم کن که برخیزم .
خدا گفت : تو خود آنها را به زندگی ات فرا خواندی . از کسانی کمک خواستی که محتاج تر از هر کسی به کمک بودند .
گفتم : مرا ببخش . من تو را فراموش کردم و به غیر تو روی آوردم و سزاوار این تنبیه هستم . اینک با تو پیمان می بندم که اگر دستم را بگیری و بلندم کنی هر چه گویی همان کنم . دیگر تو را فراموش نخواهم کرد . خدا تنها کسی بود که حرف ها و سوگند هایم را باور کرد . نمی دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره می توانم روی پای خود بایستم و به زودی خدای مهربان نشانم داد که چگونه آن دشمنان گریخته مرا ، تنبیه کرد .
گفتم : خدا جان بگو چگونه محبت تو را جبران کنم ؟
خدا گفت : هیچ ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان بی آنکه مرا بخوانی همیشه در کنار تو هستم.
گفتم : چرا اصرار داری تو را باور کنم و عشقت را بپذیرم ؟

گفت : اگر مرا باور کنی خودت را باور می کنی و اگر عشقم را بپذیری وجودت آکنده از عشق می شود . آن وقت به آن لذت عظیمی که در جست و جوی آنی می رسی و دیگر نیازی نیست خود را برای ساختن کاخ رویایی به زحمت بیندازی . چیزی نیست که تو نیازمند آن باشی زیرا تو و من یکی می شویم . بدان که من عشق مطلق ، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چیزی بی نیازم . اگر عشقم را بپذیری می شوی نور ، آرامش و بی نیاز از هر چیز ...

 

با تشكر فراوان از گروه تفريحي گل ياس...

 

[ شنبه 16 مهر 1390برچسب:, ] [ 9:2 ] [ بهار ]

شبی در خواب دیدم مرا می‌خوانند، راهی شدم، به دری رسیدم، به آرامی در خانه را کوبیدم.
ندا آمد: درون آی.
گفتم: به چه روی؟
گفت: برای آنچه نمی‌دانی.
هراسان پرسیدم: برای چو منی هم زمانی هست؟
پاسخ رسید: تا ابدیت
تردیدی نبود، خانه، خانه خداوندی بود، آری تنها اوست که ابدی و جاوید است.
پرسیدم: بار الهی چه عملی از بندگانت بیش از همه تو را به تعجب وا می‌دارد؟
پاسخ آمد: اینکه شما تمام کودکی خود را در آرزوی بزرگ شدن به سر می‌برید و دوران پس از آن در حسرت بازگشت به کودکی می‌گذرانید.
اینکه شما سلامتی خود را فدای مال‌اندوزی می‌کنید و سپس تمام دارایی خود را صرف بازیابی سلامتی می‌نمایید.
اینکه شما به قدری نگران آینده‌اید که حال را فراموش می‌کنید، در حالی که نه حال را دارید و نه آینده را.
این که شما طوری زندگی می‌کنید که گویی هرگز نخواهید مرد و چنان گورهای شما را گرد و غبار فراموشی در بر می‌گیرد که گویی هرگز زنده نبوده‌اید.
سکوت کردم و اندیشیدم،
در خانه چنین گشوده، چه می‌‌طلبیدم؟ بلی، آموختن.
پرسیدم: چه بیاموزم؟
پاسخ آمد: بیاموزید که مجروح کردن قلب دیگران بیش از دقایقی طول نمی‌کشد ولی برای التیام بخشیدن آن به سالها وقت نیاز است.
بیاموزید که هرگز نمی‌توانید کسی را مجبور نمایید تا شما را دوست داشته باشد، زیرا عشق و علاقه دیگران نسبت به شما آینه‌ای از کردار و اخلاق خود شماست .
بیاموزید که هرگز خود را با دیگران مقایسه نکیند، از آنجایی که هر یک از شما به تنهایی و بر حسب شایستگی‌های خود مورد قضاوت و داوری ما قرار می‌گیرد.
بیاموزید که دوستان واقعی شما کسانی هستند که با ضعف‌ها و نقصان‌های شما آشنایند ولیکن شما را همانگونه که هستید و دوست دارند.
بیاموزید که داشتن چیزهای قیمتی و نفیس به زندگی شما بها نمی‌دهد، بلکه آنچه با ارزش است بودن افراد بیشتر در زندگی شماست.
بیاموزید که دیگران را در برابر خطا و بی‌مهری که نسبت به شما روا می‌دارند مورد بخشش خود قرار دهید و این عمل را با ممارست در خود تقویت نمایید.
بیاموزید که که دونفر می‌توانند به چیزی یکسان نگاه کنند ولی برداشت آن دو هیچگاه یکسان نخواهد بود.
بیاموزید که در برابر خطای خود فقط به عفو و بخشش دیگران بسنده نکنید، تنها هنگامی که مورد آمرزش وجدان خود قرار گرفتید، راضی و خشنود باشید.
بیاموزید که توانگر کسی نیست که بیشتر دارد بلکه آنکه خواسته‌های کمتری دارد.
به خاطر داشته باشید که مردم گفته‌های شما را فراموش می‌کنند، مردم اعمال شما را نیز از یاد خواهند برد ولی، هرگز احساس تو را نسبت به خویش از خاطر نخواهند زدود.

[ پنج شنبه 14 مهر 1390برچسب:, ] [ 8:22 ] [ بهار ]

كاش مي شد مثل برگي خشك باشم فارغ از زندگي

كاش مي شد مثل رود در جريان باشم دور از گذشته

كاش مي شد مثل باران بهاري باشم بر سر و رويت ببارم

كاش مي شد مثل ترانه اي زيبا بر لبت باشم

كاش مي توانستم آنچه مي خواهم باشم...

كاش...



 

[ سه شنبه 12 مهر 1390برچسب:, ] [ 9:59 ] [ بهار ]

باران

باران كه مي بارد تو مي آيي

باران گل، باران نيلوفر

باران مهر و ماه و آينه

باران شعر و شبنم و شبدر

باران كه مي بارد تودر راهي

از دشت شب تا باغ بيداري

از عطر عشق و آشتي لبريز

با ابر و آب وآسمان جاري

غم مي گريزد،غصه مي سوزد

شب مي گدازد،سايه مي ميرد

تا عطرآهنگ تو ميرقصد

تا شعر باران تو مي گيرد

باران كه مي بارد تو مي آيي

[ یک شنبه 10 مهر 1390برچسب:, ] [ 9:15 ] [ بهار ]

 

 

 
ای بهار آرزوی نسل فردا،دخترم / ای فروغ عشق از روی تو پیدا، دخترم
چشم وگوش خویش را بگشا کز راه حسد / نشکند آیینه ات را چشم دنیا، دخترم
دست در دست حیا بگذار وکوشش کن مدام / تا نیفتی در راه آزادی از پا، دخترم
کوه غم داری اگر بر دوش دل همچون پدر / دم مزن تا می توانی از دریغا، دخترم

                   با مدارا می شوی آسوده دل،پس کن بنا / پایه رفتار خود را بر مدارا، دخترم

 

 

گروه گل یاس

 

 

من از تو گلبنی بهتر ندیدم  / ز تو باغ گلی خوشتر ندیدم
میان این همه گلهای عالم / گلی خوشبوتر از دختر ندیدم . . .
روز دختر مبارک

 



 

[ پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:روز دختر,پيام تبريك, ] [ 10:27 ] [ بهار ]

من تورا مي خوانم

آسمان تاريك است

سفره شب همه جاپهن شده است

و سكوتي مطلق

و تو اي همرازم

و تو اي خالق من

تو صدايم بشنو

من تو را مي خوانم.

همه در خوابي ناز

بي خبر ازهمه جا

دل من درتب وتاب مثل شبهاي دگر

من تو را مي خوانم

تو مرا مي فهمي

در دلم پنهاني

با تو من راز و نيازي دارم.

و تو اي خالق من

تو صدايم بشنو

تويي همراز دلم

من تو را مي خوانم

من در عمق ظلمت

با دلي بشكسته

تكيه كردم بر تو

تو مرا ياري ده

من تو را مي خوانم.

[ پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:, ] [ 8:30 ] [ بهار ]

دل من يك آينه است،روشن و شفاف

مثل صبح صادق دهكده ها صاف

توي قاب آينه تنها تويي تو

اگه باور نداري سينمو بشكاف

قلبمو كه باز كني خودت مي بيني

كه تو اونجا اولين و آخريني

[ دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:, ] [ 8:38 ] [ بهار ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 585
بازدید کل : 257337
تعداد مطالب : 172
تعداد نظرات : 202
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


كد تقويم

ابزار مبدل تاريخ ها


Create your flash banner online in 5 step Create your flash banner online in 5 step

لینک های خود را طلایی کنید!