شهــــــــــــــــــــــــرفرنــــــــــــــــــــــگ
مطالب گوناگون از همه چيز واز همه جا در شهر فرنگ... 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زمزمه های عاشقانه و آدرس bahar2312.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





یه شعر قشنگ و بی نظیر ...
 


پیش از اینها
 
پیش از اینها فكر می كردم خدا
 
خانه ای دارد میان ابرها
 
مثل قصر پادشاه قصه ها
 
خشتی از الماس و خشتی از طلا
 
پایه های برجش از عاج و بلور
 
بر سر تختی نشسته با غرور
 
ماه، برق كوچكی از تاج او
 
هر ستاره،پولكی از تاج او
 
اطلس پیراهن او، آسمان
 
نقشِ روی دامن او، كهكشان
 
رعد و برق شب، طنین خنده اش
 
سیل و طوفان، نعره ی توفنده اش
 
دكمه ی پیراهن او ، آفتاب
 
برق تیغ و خنجر او ، ماهتاب
 
هیچ كس از جای او آگاه نیست
 
هیچ كس را در حضورش راه نیست
 
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
 
از خـــــدا ، در ذهنم این تصویر بود
 
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
 
خانه اش در آسمان ، دور از زمین
 
بود ، اما در میان ما  نبود
 
مهربان و ساده و زیبا نبود
 
در دل او دوستی جایی نداشت
 
مهربانی هیچ معنایی نداشت
 
هر چه می پرسیدم ، از خود ، از خدا
 
از زمین ، از آسمان ، از ابرها.
 
زود می گفتند:این كار خداست
 
پرس و جو از كار او كاری خطاست
 
هر چه می پرسی ،جوابش آتش است
 
آب اگر خوردی، عذابش آتش است
 
تا ببندی چشم كورت می كند
 
تا شدی نزدیك ، دورت می كند
 
كج گشودی دست ، سنگت می كند
 
كج نهادی پای ، لنگت می كند
 
تا خطا كردی ، عذابت می كند
 
در میان آتش ، آبت می كند...
 
با همین قصه ، دلم مشغول بود
 
خواب هایم ، خواب دیو و غول بود
 
خوب می دیدم كه غرق آتشم
 
در دهان شعله های سر كشم
 
در دهان اژدهایی خشمگین
 
بر سرم بارانِ گُرزِ آتشین
 
محو می شد نعره هایم ، بی صدا
 
در طنین خنده ی خشمِ خدا...
 
نیت من ، در نماز و در دعا
 
ترس بود و وحشت از خشم خدا
 
هر چه می كردم ، همه از ترس بود
 
مثل از بر كردن یك درس بود
 
مثل تمرین حساب و هندسه
 
مثل تنبیه مدیر مدرســــــه
 
تلخ ،  مثل خنده ای بی حوصله
 
سخت، مثل حلِّ صدها مسئله
 
مثل تكلیف ریاضی سخت بود
 
مثل صرفِ فعل ماضی سخت بود
 
تا كه یك شب دست در دست پدر
 
راه افتادم به قصد یك سفر
 
در میان راه ، در یك روستا
 
خانه ای دیدم ، خوب و آشنا
 
زود پرسیدم : پدر ، اینجا كجاست؟
 
گفت: اینجا خانه ی خوب خداست!
 
گفت اینجا می شود یك لحظه ماند
 
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند
 
با وضویی ، دست و رویی تازه كرد
 
با دل خود، گفت و گویی تازه كرد
 
گفتمش: پس آن خدای خشمگین
 
خانه اش این جاست؟ این جا ، در زمین؟
 
گفت : آری، خانه ی او بی ریاست
 
فرش هایش از گلیم و بوریاست
 
مهربان و ساده و بی كینه است
 
مثل نوری در دل آیینه است
 
عادت او نیست خشم و دشمنی
 
نام او نور و نشانش روشنی
 
خشم، نامی از نشانی های اوست
 
حالتی از مهربانی های اوست
 
قهر او از آشتی، شیرین تر است
 
مثل قهرِ مهربانِ مادر است
 
دوستی را دوست، معنی می دهد
 
قهر ما با دوست، معنی می دهد
 
هیچ كس با دشمن خود، قهر نیست
 
قهری او هم نشان دوستی است...
 
تازه فهمیدم خدایم، این خداست
 
این خدای مهربان و آشناست
 
دوستی ، از من به من نزدیك تر
 
از رگ گردن به من نزدیك تر
 
آن خدای پیش از این را باد برد
 
نام او را هم دلم از یاد برد
 
آن خدا  مثل خیال و خواب بود
 
چون حبابی، نقش روی آب بود
 
می توانم بعد از این، با این خدا
 
دوست باشم، دوست، پاك و بی ریا
 
می توان با این خدا پرواز كرد
 
سفره ی دل را برایش باز كرد
 
می توان درباره گل حرف زد
 
صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد
 
چكه چكه مثل باران راز گفت
 
با دو قطره ، صد هزاران راز گفت
 
می توان با او صمیمی حرف زد
 
مثل یاران قدیمی حرف زد
 
می توان تصنیفی از پرواز خواند
 
با الفبای سكوت آواز خواند
 
می توان مثل علف ها حرف زد
 
با زبانی بی الفبا حرف زد
 
می توان درباره هر چیز گفت
 
می توان شعری خیال انگیز گفت
 
مثل این شعر روان و آشنا:
 
«پیش از این ها فكر می كردم خدا...»

 

[ پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:, ] [ 8:28 ] [ بهار ]

زندگی

زندگی هیچ نبود،

و به آسانی یک گریه گذشت.

کودکی را دیدم که دلش غمگین بود و بدنبال عروسک می گشت.

تا که در رویاها

همه دار و ندارش،

قلک بی اعتبارش و دل خسته و زارش

همه را بی منت، به عروسک بخشد

غافل از آینده.

***

زندگی فلسفه ای بیش نبود

که در آن بیزاری، رهنمای همه یاران شده بود

و محبت، افسوس.

من خودم را دیدم، آن زمانی که دلم سوخته بود

و تو را می دیدم، بی خبر از من و غمهای دلم

و تو آن عصیانگر،

که نماد همه خوبان شده بود!!

و سخن از غم یاران می گفت

واپسین لحظه دیدار عجیب

خود نصیحت گوی، من دیوانه شدی

و سخن از رفتن،

سخن از بی مهری!!

تو که خود می گفتی

خسته از هرچه نصیحت شده ای.

***

حیف از بازی ایام،

دریغ از تکرار
 
 

[ پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:, ] [ 8:20 ] [ بهار ]



اس ام اس چهارشنبه سوری
 
 
 
http://www.yasgroup.ir/sing-up/
 

آخرین سه شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن آتش
و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می رویم
سرخی تو از من ، زردی من از تو
جشن باستانی چهارشنبه سوری مبارک
**************************
پیشاپیش آغاز مانور جنگ جهانی سوم
و شبیه سازی انفجار های قاره ای
و آزمایش بمب های اتمی
بر تو مسئول ویژه برگزاری مراسم مبارک !
**************************
بیا در غروب آخرین سه شنبه سال برای گردگیری
افکارمان آتشی بیافروزیم کینه ها را بسوزانیم
زردی خاطرات بد را به آتشو سرخی عشق را از
آتش بگیریم آتش نفرت را در وجودمان خاموش کنیم
**************************
انگـــــــاری غلغله ی محشـره چارشنبه سوری
گوشم از بمب و ترقّـــــــه کره چارشنبه سوری
از اراذل خیابونـــــــــــا همگی محشــــــــر خـر
لات ولوت بازار و خــر تو خـــره چارشنبه سوری
گاهی دعوا میشه و اونچه میشــــــــه ردّ وبدل
فُحشای  فابریک و  خوار مادره چارشنبه سوری !
**************************
با توجه به نزدیک شدن چهارشنبه سوری
قبل از پریدن از روی آتش به موارد زیر توجه کنید:
۱ سایز خشتک
۲ زاویه پرش
۳ استفاده از شورت مامان دوز در زیر شلوار
۴ دوری از هر گونه هیجان و جو زدگی علی الخصوص جلوی دخترا
۵ فاصله مناسب تا شعله های آتش در هنگام پرش
۶ توکل به خدا
**************************
آبروی شما آبروی ماست …. ستاد پیشگیری از حوادث غیر مترقبه !
**************************
چنین گفت زرتشت:
که سوزانید بدی را درآتش ، تا ز آتش برون آید نیکی
پس تو نیز چنین کن
۴شنبه سوریت مبارک
**************************
دستانت را به من بده تا با هم از رو آتش بپریمم!
آنان که سوختند ، همه تنها بودند!
چهارشنبه سوری مبارک
**************************
سلامتیه اونایی که براشون مثل آتیش چهارشنبه سوری بودیم
همه وجودمون تو آتیش عشقشون سوخت
تا اونا با شادی از رومون بپرن و رد بشن
**************************
سرخ میشوی، وقتی میشنوی: دوستت دارم
زرد میشوم، وقتی میشنوم:دوستش داری
چهارشنبه سوری راه انداختیم
سرخی تو از من، زردی من از تو
همیشه من میسوزم و همیشه تو میپری . . .
**************************
چهارشنبه سوری در پیش روی ماست
همه بدبختی ها در پشت
روزای خوش همه در پیش
چه غوغا میکنه آتیش !
چهار شنبه سوری مبارک
**************************
سوختن غصه هات تو آتیش آرزومه !
۴شنبه سوری بر تو  آتیش پاره مبارک !
**************************
آتیشی که تو قلبم روشن کردی هیچ آتش نشانی نمی تونه خاموش کنه !
چهارشنبه سوری مبارک
**************************
واست آتیش روشن کردم که اخر زمستونه
چهار شنبه ی اخر سال قلب من آتیش بارونه
غمهاتو آتیش میزنم سرخی آتیش مال تو
چشم حسودا کور شه از عشق میون من و تو
**************************
بهار را با چهار شنبه سوری
تابستان را با آفتاب سوزانش
پاییز را با رنگهای آتشینش
و زمستان را
با گرما ی دلنشین اجاق ها
میشناسم
هزار سال است مسلمان شده ام
اما هنوز شعله های زرتشت
در جانم زبانه میزند
**************************
 
 
**************************
 
بشد «چارشنبه» هم از بامداد / بدان  باغ  که  امروز  باشیم  شاد
چهارشنبه سوری گرامی باد
**************************
چهار شنبه سوری روز ملی مبارزه با آرامش
اعصاب بر شما ترقه بازان گرامی مبارک باد !
ستاد روانی شدگان چهار شنبه آخر سال !
**************************
چهارشنبه سوری نزدیکه ، یه وقت نری از رو آتیش بپری
آخه تجربه ثابت کرده اگه بره رو آتیش کباب میشه !
**************************
سلام چهارشنبه سوری جایی قرار نذاری کار واجب باهات دارم
آحه آتیش کم داریم آتیش پاره !
**************************
مواظب باش چهار شنبه سوری برق چشمات رو با آتیش اشتباه نگیرن . . .
**************************
چهارشنبه سوری هر آتیشی که دیدی به یاد
قلب منم باش آخه از دوریت بدجوری آتیش گرفته
**************************
تام کروز ، نیکلاس کیج ، جنیفر لوپز ، رابرت دنیرو ، یانی ، دیووید کاپرفیلد ،
آنتونی رابیز ، خود من  و بقیه ی ستارگان جهان ازت خواهش میکنیم
چهارشنبه سوری مواظب خودت باشی
**************************
در پی اختلاف نظر در مورد اینکه شب چهارشنبه سوری ۲۲ است یا ۲۹٫
روز ۲۲ اسفند یوم الشک و از ۲۲ تا ۲۹ اسفند هفته ی وحشت اعلام شد
**************************
چهار شنبه سوریه نیا پایین می سوزی
چیه؟ توقع داشتی اینجا آتیش باشه بسوزی؟؟
**************************

[ سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, ] [ 10:28 ] [ بهار ]

 

شما یادتون نمیاد ..... یادش بخیر

 

 
 
 

 

y15.jpg

0.jpg

 

 

 

واقعا بريد ادامه مطلب بقيه عكسهارو ببينيد يه دنيا خاطرست.واقعا بعضي هاش به سن منم قد نميده...

 

نظر يادتون نره هاااا

مرسي


ادامه مطلب
[ سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, ] [ 10:7 ] [ بهار ]

 

خنـــده بازار
 
 
 
 
 
بريد سريع ادامه مطلب سوژه هاي خنده دار...
 

 


ادامه مطلب
[ سه شنبه 23 اسفند 1390برچسب:, ] [ 9:14 ] [ بهار ]

تصاویری از کودکی چهره های سیاسی و فرهنگی ایران

 

 

در ادامه مطلب


ادامه مطلب
[ شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, ] [ 11:12 ] [ بهار ]

عکسهای انیمیشن شگفت انگیز و دیدنی (2)

 

 

تا لود شدن کامل عکس ها منتظر بمانید...

 

 
 
ديدن بقيه عكس ها رو از دست نديد...

 


ادامه مطلب
[ شنبه 20 اسفند 1390برچسب:, ] [ 11:3 ] [ بهار ]

 

برایت آرزو دارم ...
 
 
 
برایت آرزو دارم - گروه گل یاس
 
 
دعایت می کنم، عاشق شوی روزی

بفهمی زندگی بی عشق نازیباست

دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی

به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی

بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها

بخوانی نغمه ای با مهر

دعایت می کنم، در آسمان سینه ات

خورشید مهری رخ بتاباند

دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی

بیاید راه چشمت را

سلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر

دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی

با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را

دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا

تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری

و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد

مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی

دعایت می کنم، روزی بفهمی

گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است

دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد

با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست

شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا

بخوانی خالق خود را

اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور

ببوسی سجده گاه خالق خود را

دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی

پیدا شوی در او

دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و

با او بگویی:

بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست

دعایت می کنم، روزی

نسیمی خوشه اندیشه ات را

گرد و خاک غم بروباند

کلام گرم محبوبی

تو را عاشق کند بر نور

دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی

با موج های آبی دریا به رقص آیی

و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی

بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی

لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی

به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی

دعایت می کنم، روزی بفهمی

در میان هستی بی انتها باید تو می بودی

بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا

برایت آرزو دارم

که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو

اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد

دعایت می کنم، عاشق شوی روزی

بگیرد آن زبانت

دست و پایت گم شود

رخساره ات گلگون شود

آهسته زیر لب بگویی، آمدم

به هنگام سلام گرم محبوبت

و هنگامی که می پرسد ز تو، نام و نشانت را

ندانی کیستی

معشوق عاشق؟

عاشق معشوق؟

آری، بگویی هیچ کس

دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی

ببندی کوله بارت را

تو را در لحظه های روشن با او

دعایت می کنم ای مهربان همراه

تو هم ای خوب من

گاهی دعایم کن


 

[ چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:, ] [ 8:55 ] [ بهار ]

 

تا لود شدن کامل عکس ها منتظر بمانید...
 

 

بقيه اين عكسهاي انيميشن رو ببينيد واقعا زيبا و هنرمندانه هستن.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, ] [ 9:17 ] [ بهار ]


 
 
خطاهای دید جالب
 
 
 

به مرکز گل نگاه کنید و سرتونو عقب وجلو ببرید آیا احساس نمی کنید گل بزرگتر می شود؟


خطای دید

آیا می توانید در عکس زیر 4 گرگ ببینید؟


خطای دید
 

یه عکس جالب.بهش نگاه کنین احساس میکنین چشاتون مشکل داره!


خطای دید
 

مونالیزایی دیگر


خطای دید
 

این هم یک نقاشی خطای دید که بسیار استادانه کار شده.


خطای دید
 

این تصویر سه بعدی رو ببینین


خطای دید
 

آیا میتونین تشخیص بدین که این تصویر از چه بعدی رسم شده؟


خطای دید


 

آیا میتوانید 13 چهره مخفی در این تصویر ببینید؟


خطای دید
 

عکسی از یک محل تاریخی.آیا چهره ای را روی قله کوه می بینید؟


خطای دید
 

یک سازه جالب!!!


خطای دید
 

یه تصویر جالب فقط کافیه یه مقدار چشمتونو حرکت بدین

خطای دید


 

باورتون میشه این دو تا اسب همرنگ هستن؟


باورتون میشه...
 

وای این آجرا چرا تکون میخورن

خطای دید
 

به این مار ها نگاه کنید و چشماتونو یه خورده حرکت بدین.مواظب باشین نیشتون نزنن!

خطای دید
 

به این تصویر نگاه کنید و چشماتونو حرکت بدید.شبیه پارچه ای میشه که با باد بالا و پایین میشه...


تصویر سه بعدی
 

هنگامی که به این تصویر نگاه میکنید احساس میکنید در حال حرکت است!

 

خطای دید
 

چند ثانیه به تصویر فوق خیره شوید ، خطای چشم خود را بوضوح خواهید دید

 

چند ثانیه به تصویر فوق خیره شوید ، خطای چشم خود را بوضوح خواهید دید
 
 

[ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, ] [ 9:2 ] [ بهار ]


بازی‌های سنتی که از یادها رفتند!
 

همین بازی‌های قدیمی در ذهن پدرها و پدربزرگ های عزیز ما تجسم خاطراتی شیرین است و دیدن تصاویر زیر حتی برای من و شما که سهمی در چگونگی اینگونه بازی ها نداشتیم....
 
بازی‌های سنتی قدیمی از قبیل: هفت سنگ، عمو زنجیرباف، قایم موشک، گرگم به هوا، کی بود کی بود، لی لی، شیر و آهوها، وسطی و ... ریشه در سنت های دیرینه ی مردم ایران دارد و هنوز نسلی از آن افرادی که با این بازی ها اوقات فراغت خود را سپری می کردند نگذشته که امروزه دلایلی چون استفاده از وسایل ارتباط جمعی، بازی های رایانه ای و ورزش های جدید امکان پرداختن به بازی‌های محلی را به حداقل ممکن کاهش داده و می‌توان گفت به دست فراموشی سپرده شده است.
 
ولی هر چه باشد همین بازی‌های قدیمی در ذهن پدرها و پدربزرگ های عزیز ما تجسم خاطراتی شیرین است و دیدن تصاویر زیر حتی برای من و شما که سهمی در چگونگی اینگونه بازی ها نداشتیم هم خالی از لطف نیست.


 

 
 
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)
بازی‌های سنتی که از یادها رفتند! (+عکس)

[ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, ] [ 8:56 ] [ بهار ]


بخت بیدار ...

روزی روزگاری نه در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می كرد كه همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میكرد "بخت با من یار نیست" و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد.
پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار كردن بخت خود به فلان كشور نزد جادوگری توانا برود.
او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: "ای مرد كجا می روی؟"
مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"
گرگ گفت : "میشود از او بپرسی كه چرا من هر روز گرفتار سر دردهای وحشتناك می شوم؟"
مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.
او رفت و رفت تا به مزرعه ای وسیع رسید كه دهقانانی بسیار در آن سخت كار می كردند.
یكی از كشاورزها جلو آمد و گفت : "ای مرد كجا می روی ؟"
مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"
كشاورز گفت : "می شود از او بپرسی كه چرا پدرم وصیت كرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی كه در این زمین هیچ گیاهی رشد نمیكند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهكاری است ؟"
مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.
او رفت و رفت تا به شهری رسید كه مردم آن همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ.
شاه آن شهر او را خواست و پرسید : "ای مرد به كجا می روی ؟"
مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"
شاه گفت : " آیا می شود از او بپرسی كه چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاكنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟"
مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.
پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را كه در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف كرد.
جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازها را با وی در میان گذاشت و گفت : "از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از آن لذت ببر!"
و مرد با بختی بیدار باز گشت...
به شاه شهر نظامیان گفت : "تو رازی داری كه وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یك رنگ نبوده ای، در هیچ جنگی شركت نمی كنی، از جنگیدن هیچ نمی دانی، زیرا تو یك زن هستی و چون مردم تو زنان را به پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد.
و اما چاره كار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج كنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی كه در جنگ ها فرماندهی كند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد."
شاه اندیشید و سپس گفت : "حالا كه تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج كن تا با هم كشوری آباد بسازیم."
مرد خنده ای كرد و گفت : "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور كرده است!"
و رفت...
به دهقان گفت : "وصیت پدرت درست بوده است، شما باید در زیر زمین بدنبال ثروت باشی نه بر روی آن، در زیر این زمین گنجی نهفته است، كه با وجود آن نه تنها تو كه خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست."
كشاورز گفت: "پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا باهم شریك شویم كه نصف این گنج از آن تو می باشد."
مرد خنده ای كرد و گفت : "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور كرده است!"
و رفت...
سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف كرد و سپس گفت: "سردردهای تو از یكنواختی خوراك است اگر بتوانی مغز یك انسان كودن و تهی مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت!"
شما اگر جای گرگ بودید چكار می كردید ؟
بله. درست است! گرگ هم همان كاری را كرد كه شاید شما هم می كردید، مرد بیدار بخت قصه ی ما را به جرم غفلت از بخت بیدارش درید و مغز او را خورد

[ شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, ] [ 11:39 ] [ بهار ]


عاقبت‌اندیشی

پیرمرد زرگری به دکان همسایه زرگر رفت و گفت : ترازویت را به من بده تا این خرده‌های طلا را وزن کنم.
همسایه‌اش که مرد دوراندیشی بود گفت: ببخشید من غربال ندارم.
پیرمرد گفت: من ترازو می‌‌خواهم و تو می‌گویی غربال نداری، مگر کر هستی؟
همسایه گفت: من کر نیستم، ولی درک کردم که تو با این دست‌های لرزان خود چون خواهی خرده‌های زر را به ترازو بریزی و وزن کنی .
مقداری از آن به زمین خواهی ریخت، آن وقت برای جمع‌آوری آنها جاروب خواهی خواست و بعد از آنکه زرها را با خاک جاروب کردی.
آن وقت غربال لازم داری تا خاک آنها را بگیری، من هم از همین اول گفتم که غربال ندارم.
به قولی مولوی :
هر که اول بنگرد پایان کار               اندر آخر، او نگردد شرمسار

[ شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, ] [ 11:38 ] [ بهار ]

به می سجاده رنگین كن

چنین نقل شده که مریدی نزد مرشد باقی بالله رفت و گفت:« من این بیت معروف مرشد حافظ که می گوید : " به می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید "
را خوانده ام، ولی مشکلی دارم.»
باقی بالله گفت:« مدتی از پیش من برو و من موضوع را برایت روشن خواهم کرد.»
پس از مدت زمانی مرید نامه ای از پیر دریافت کرد که می گفت: « تمام پولی را که داری بردار و به دربان هر فاحشه خانه ای که می دانی بده.»
مرید گیج شده بود و برای مدتی فکر کرد که این مرشد باید قلابی باشد.پس از چند روز که با خودش کشتی گرفت، به نزدیکترین فاحشه خانه رفت و تمام پولی را که داشت به دربان آنجا داد.دربان گفت: « برای چنین پولی، من باید قشنگترین جواهر مجموعه ی خودمان را به تو تقدیم کنم.»
وقتی مرد وارد اتاق شد، زنی که در آنجا بود گفت:« من دوشیزه هستم. مرا با فریب به این خانه آورده اند و مرا با زور و تهدید در اینجا نگه داشته اند. اگر حس عدالت خواهی تو از دلیلی که برایش به اینجا آمده ای، قوی تر است؛ به من کمک کن تا فرار کنم.»
آن وقت مرید معنای شعر حافظ را درک کرد :به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغات گوید

[ شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, ] [ 11:37 ] [ بهار ]

 

سوژه های دیدنی

.

 

ادامه عكسها واقعا خنده داره برو ادامه مطلب رو ببين.

نظر يادت نره


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, ] [ 8:37 ] [ بهار ]

 

چگونه دیوانه شویم!

* از رفتگر محله عیدی بگیرید.
* سی دی قفل دار رو بشکنین تا قفلش باز بشه.
* جوراب های کثیف رو به پره های پنکه ببندید و پنکه را روشن کنید.
* با هندوانه یه قل دو قل بازی کنین !
* به دوست دکترتون بگین : مرض جدید چی داری ؟!
* نصف شب زنگ بزنید به اورژانس و بگویید: من مرض دارم ، بیاین منو ببرید!
* روز بازی پرسپولیس با استقلال، وسط تماشاچی ها بنشینید و با صدای بلند، ابومسلم را تشویق کنید !
* هفت تیری بذارید رو شقیقه راننده مترو و بگید یالا برو دبی.
* پیراهن را روی کت بپوشید.
* دقت کنید وقتی در مهمونی براتون نوشیدنی آوردند همه را اندازه بگیرید و بزرگترین رو انتخاب کنید تا کلاه سرتون نره.
* ماست را با چنگال بخورید.
* زنگ در خونه ها رو بزنین بعد وایسین ببینید چی میشه.
* سر جلسه کنکور بهترین وقت برای تخمه شکستنه.
* برای روز اول دانشگاه روپوش مدرسه بپوشید و کیف جومونگ به پشتتون آویزان کنید.
* سرتون رو به جای شامپو با سنگ پا بشورین تا خوب تمیز بشه.
* جزوه های کلاسیتون رو با دوات و قلم نی بنویسید.
* داخل خیابان بلندگو دستی بگیرید و بگید "پژو بزن کنار وگرنه گازت می گیرم”
* دم در ورودی دانشگاه چند قالب صابون بذارید.
* توی رستوران های باکلاس ته بشقابتون رو لیس بزنید .
* توی عروسی کراوات مهمونها رو با قیچی ببرید و در برید
* 100 تا قرص ویتامین c بخورید و بگید خود کشی کردم
* وقتی رئیستون حرف با مزه ای زد بزنید پس کله اش و بلند بلند بخندید
* تو خیابون داد بزنید : هی خره ! بعد هر کی برگشت بهش بگید مگه به خودت شک داری
* تو مترو محکم بزنید پس گردن بغلیتون و بعد که برگشت بلند بزنید زیر خنده
* کمربندتون رو به عنوان دم پشتتون وصل کنید و برید تو جامعه بچرخید
* از قصد تصادف کنید
* تو یه برج بیست طبقه تو آسانسور بمونید و هی برید طبقه 20 و برگردید پایین
* اگه پلیس مدارک ماشین رو خواست تحویلش بدید و بپرید برید سوار ماشینش بشید و در برید
* از پیف پاف به جای عطر استفاده کنید
* وقتی با کسی مشغول صحبت هستید آدامستان را در آورده و به دماقش بچسبانید
* روی زمین صاف مدام زمین بخورید
* از نرده پله های محل کارتان سر بخورید
* به جای جوراب دستکش پایتان کنید و صندل لا انگشتی بپوشید
* روی زیر شلواری راه راه کمربند ببندید
* به خودتان لاستیکی ببندید
* چای را توی نعلبکی ریخته و دراز بکشید و آنرا هورت بکشید
* توی گرمای تابستان پالتو بپوشید و از سرما بلرزید
* از پشت شیشه ماشین برای همه بیخود و بی جهت شکلک در بیاورید
* توی جلسات مهم آدامستان را باد کرده و بترکانید
* در جشن تولدهای کودکان فامیل دوره بیافتید و هر چه بادکنک می بینید بترکانید
* روی قرمه سبزی سس قرمز بریزید و پنیر رنده کنید

[ پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, ] [ 8:35 ] [ بهار ]

 

دختران زیبا هستند پس از چراغ خاموش !

(شکسپیر)

همه پسران بی گناه هستند قبل از چراغ خاموش !

(زن شکسپیر)

 

 

یکی از ۲ راهی‌های زندگی وقتی‌ است که

نمی‌دانید در شیشه‌ای مقابل‌تان را باید «بکشید» یا «فشار دهید» !

 

 

تا حالا دقت کردین

وقتی می خوایم یقه لباس یا روی سینه رو نیگاه کنیم

لب و لوچه آدم کج میشه !

همین الان امتحان اگه کن باورت نمیشه !

 

 

غضنفر به نامزدش اس ام اس میده

عزیزم من تا ۱۰ دقیقه دیگه میام پیشت

اگه نیومدم اس ام اس رو دوباره بخون !

 

 

این روزها  اگه تو خونه باهاتون مهربون شدن

به سرعت خونه رو ترک کنید !

قضیه خونه تکونی جدیه !!

 

 

کاربردهای مختلف ” مُردن ” در فرهنگ ما !!

برو بمیر : برو گمشو !

بمیرم برایت : خیلی دلم برایت می سوزد !

می میرم برایت : عاشقتم !

می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟

… مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟

نمردیم و … : بالاخره اتفاق افتاد !

مردیم تا … : صبرمان تمام شد !

مرده : بی حال !

مردنی : نحیف و لاغر !

مردم : خسته شدم!

من بمیرم ؟ : راست می گی؟

 

 

حیف نون ظهر از سر کار برگشت خونه

دید خانومش نهار درست نکرده

از عصبانیت سرشو کوبید به دیوار

یهو یادش اومد مجرده !!!

 

 

رابطه هاى امروزى جوری شده که

مى تونید به همدیگه دست بزنید

ولى نمى تونید به گوشى هاى همدیگه دست بزنید !!

 

 

لذتی که تو دست توی دماغ کردن هست ، تو فین کردن نیست !

حالا لذت گوله کردن به کنار!

 

با کلمه آره یا نه جواب بده

آیا من میدونم که تو احمقی ؟!؟

 

 

یک واقعیت :

ﻭﻗﺘﻲ ﺑﭽﻪ ﺍﻱ ﺑه دنیا ﻣﻴﺎﺩ

ﻫﻤﻪ ﺟﻤﻊ می شن میگن:

ﭼﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻴﻪ ﭼﻪ ﺧﻨﺪهﻫﺎﺵ ﻣﺎﻣﺎﻧﻴﻪ ﻟﺒﺎﺷﻮ ﭼﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻴﻪ ﻭ . . .

اما ﺍﺯ ﺑﺎﺑﺎیی ﺧﺒﺮﻱ ﻧﻴﺴﺖ

ﻛﻲ ﻳﺎﺩ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻴﻔﺘﻦ !؟

ﻭﻗﺘﻲ ﭘﻮﺷﻚ ﺑﭽﻪ رو ﺑﺎﺯ می کنن

میگن: ﺍﻱ ﺑﺎﺑﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﺭﻳﺪﻩ !

 

 

قابل توجه خانوما

مرد اونه که قلبتو شارژ کنه

نه سیم کارتتو !

 

 

همیشه معذرت خواهی به معنای غلط کردم نیست

گاهی ینی خفه شو !

 

 

۲ تا زن توی اتوبوس برای یک صندلی خالی دعواشون میشه

راننده میگه اونی که مسن تره بشینه روی صندلی

هر ۲ تا زن به هم نگاه کردن و صندلی خالی ماند !

 

 

اگر شرایط زندگی برای شما سخت شده و تحمل ندارید

و اگر در روابط عاشقانه خود شکست خورده اید

هنگامی که غم و اندوه شما را احاطه کرده

و هنگامی که اشک از چشمان شما جاری شده

فقط با ما تماس بگیرید

(روابط عمومی شرکت دستمال کاغذی اشک مال !)

 

 

تو رو خدا اگه قصد ازدواج داری بهم بگو

خودم میخوامت

التماست میکنم چرا حرف نمیزنی باهام

هر موقع میبینمت ساکتی

(مکالمه عضنفر با مانکن داخل مغازه!) oh go on

 


 

[ پنج شنبه 11 اسفند 1390برچسب:, ] [ 8:15 ] [ بهار ]


اشعار عاشقانه

اشعار عاشقانه - گروه گل یاس
 
خیلی سخته اون كه میگفت واسه چشات میمیره، بره و دیگه سراغی از تو و نگات نگیره،
خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی، اما وقتی كه بهار شد یه جوری ازش جدا شی،
خیلی سخته كه دلی رو با نگات دزدیده باشی، وسط راه اما از عشق یه كمی ترسیده باشی،
خیلی سخته بری یك شب واسه چیدن ستاره، ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره...
 
عاشقانه - گروه گل یاس
 

خود را به که بسپارم
وقتی که دلم تنگ است
پیدا نکنم همدل
دلها همه از سنگ است
گویا که در این وادی
از عشق نشانی نیست
گر هست یکی عاشق
آلوده به صد رنگ است

عاشقانه - گروه گل یاس
 
اگر با گریه دریایی بسازم
اگر با خنده رویایی بسازم
اگر خنده شود در من فراموش
اگر گریه شود با من هم آغوش
تو را هرگز نخواهم كرد فراموش
 
عاشقانه - گروه گل یاس
 

دست از سر ما بردار ، کنار تو نمی مونم
یه روز می گفتم عاشقم ، اما دیگه نمی تونم
تقصیر هیچکس دیگه نیست ، قصه ی ما تموم شده
حیف همه خاطره ها ، به پای کی حروم شده
دروغ می گفتی که ، برم از بی کسی دق می کنی
اشکاتو باور ندارم ، بی خودی هق هق می کنی
یادم می افته لحظه ای که دست تو رو شد برام
قسم می خوردی پیش من که جز تو عشقی نمی خوام
دست خودم نیست که دیگه هیچکسی باور ندارم
این چیزا تقصیر توه تلافیشو در می یارم

عاشقانه - گروه گل یاس
 
ز چشمت اگر چه دورم هنوز....پر از اوج و عشق و غرورم هنوز
اگر غصه بارید از ماه و سال....به یاد گذشته صبورم هنوز
شکستند اگر قاب یاد مرا.....دل شیشه دارم بلورم هنوز
سفر چاره دردهایم نشد..... پر از فکر راه عبورم هنوز
ستاره شدن کار سختی نیست.... گرشتم ولی غرق نورم هنوز
پر از خاطرات قشنگ توام.....پر از یاد و شوق و مرورم هنوز
ترا گم نکردم خودت گم شدی......من شیفته با تو جورم هنوز
اگر جنگ با زندگی ساده نیست.....در این عرصه مردی جسورم هنوز
اگر کوک ماهور با ما نساخت.....پر از نغمه پک و شورم هنوز
قبول است عمر خوشی ها کم است.....ولی با توام پس صبورم هنوز

عاشقانه - گروه گل یاس
 
خواستم با تو باشم نخواستی ، خواستم مونس و یارت باشم نخواستی
خواستم برای همیشه در کنارت باشم نخواستی
خواستم هم گام و هم نفس روز های تنهایی ات باشم نخواستی ،
خواستم پذیرای نگاه مهربانت باشم نخواستی
خواستم قلبم را به یادگار تقدیمت کنم باز هم نخواستی نخواستی
هیچ کدام را نخواستی و نخواستی ....
 
عاشقانه - گروه گل یاس
 
 
وحشت از عشق که نه ، ترسم از فاصله هاست
وحشت از غصه که نه ، ترسم از خاتمه هاست
ترس بیهوده ندارم ، صحبت از خاطره هاست
صحبت از کشتن ناخواسته عاطفه هاست
کوله باری پر از هیچ ، که بر شانه ماست
گله از دست کسی نیست ، مقصر دل دیوانه ماست . . .
 
عاشقانه - گروه گل یاس
 

کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروکه ویران را
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم!!!
ومن شمع می سوزم  ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند
ومن گریان ونالانم ومن تنهای تنهایم !!!
درون کلبه ی خاموش خویش اما
کسی حال من غمگین نمی پرسد!!!
و من دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم
درون سینه ی پرجوش خویش اما!!!
کسی حال من تنها نمی پرسد
ومن چون تک درخت زرد پاییزم !!!
که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او
ودیگر هیچی از من نمی ماند!!!
 
عاشقانه - گروه گل یاس
 
كاش امشب عاشقی هم پا می گرفت
تشنگی هم طعم دریا می گرفت
كاش امشب كوچه های منتظر
یك سلام گرم از ما می گرفت
این سكوت تلخ . دنیای من است
كاش دستت . دست دنیا میگرفت
آسمان ابری ترین اندوه را
از دل سنگین شبها می گرفت
پنجره دلتنگ چشمی آشناست
كاش می شد عاشقی پا می گرفت

[ چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, ] [ 8:19 ] [ بهار ]

 

مهمترین دلایلی که بعضی از گیاهان دارویی را برای تقویت حافظه و رفع نسیان یا فراموشی مناسب ساخته است  

 

1- وجود مقادیر زیادی لیسیتین که یک چربی فسفر دار بوده و برای تقویت سیستم اعصاب مرکزی و قوای فکری بسیار ضروری وحیاتی می باشد .

 

2- بالا بودن میزان فسفر ، پتاسیم ، منیزیم ، اهک ، گوگرد ، کلر ، سدیم ، آهن در این گیاهان .

 

3-وجود خاصیت ضد افسردگی ،ضد ضعف عصبی و همچنین خاصیت کاهش دهنده علایم استرس (فشار روانی )در بعضی از این گیاهان.

 

4- طبیعت گرم و خاصیت تحریک کنندگی بالایی که در برخی از این گیاهان وجود دارد .کمک زیادی به تحریک مغز وقوای فکری و در نتیجه افزایش میزان بازدهی قسمتهایی که کار باز یابی و به خاطر سپاری اطلاعات در یافتی را بر عهده دارند

 

5-وجود مقادیر زیاد قند طبیعی در این گیاهان یا میوه ها ی که مغز بیشترین نیاز را به انها دارد .

 

6-اثر مستقیم و فوری گیاهان و میوه ها ی با طبیعت گرم در خنثی سازی علایم افسردگی ، ضعف اعصاب ،کندی ذهن ،پایین بودن عملکرد مغز و....و کمک به برطرف شدن این علایم .

 

 

بهترین گیاهان و میوه های مقوی حافظه:

آویشن 

طبیعت گرم،خاصیت محرک سیستم عصبی  مرکزی و مقوی اعصاب و همچنین قدرت تحریک کنندگی بالایی که به سبب وجود تیمول که از مواد موثره این گیاه محسوب می شود . در ان تا ثیری ماندگار در تقویت قوای فکری و مغزی و کمک به کار این قسمت از بدن دارد . آویشن به علت عطر نافذ به صورت دمکرده یا جوشانده مصرف گردیده و همچنین موجب ضد عفونی کردن مجاری تنفسی و سینوسهاو درمان برونشیت و آسم (تنگی نفس )بسیار موثر است .

 

 

اسطوخودوس     

اگر دچار سردرد های عصبی و فراموشی و کندی ذهن گردیده اید از مصرف گل اسطو خودوس که تازه انرا خشک نموده و به صورت پودر در اورده با کمی پودر کندر و مقداری عسل به حالت خمیر در اورده اید دریغ نورزید این گیاه خوش عطر یکی از بهترین گیاها نی است که از قدیم الایام تا کنون جهت درمان انواع بیماریها ی ذهنی و مغزی از جمله مالیخولیا ، مانیا ، صرع ،سرگیجه ،عقب ماندگی ذهنی و نسیان (فراموشی ) توسط طبیبان یونانی وایرانی تجویز شده و مورد استفاده قرار می گرفته است .

 

 

اکلیل کوهی  

رزماری یا اکلیل کوهی گیاهی است که دستگاه عصبی را تحریک وتقویت می کند و از اثری عجیب در تقویت حافظهو قوای ذهنی دارد. طبیعت گرم و خشک و طعم تند و تیز و خاصیت محرک دستگاه عصبی و گردش خون این گیاه سبب شده که دارویی مفید و موثر جهت درمان اکثر بیماریها و اختلالات عصبی و مغزی از جمله افسردگی ، میگرن عصبی و استرس و ضعف قوای فکری و فراموشی باشد .

برا یتهیه شربت از این گیاه کافی است که مقدار 30 گرم اکلیل کوهی خشک را به همراه یک لیتر اب گرم و مقداری عسل بجوشانید و مقداری بهار نارنج هم به ان اضافه کرده و هر 8 ساعت یک لیوان میل نمایید .

 

 

 انجیر      

وجود در صد بالایی از مواد قندی به طور ی که در صد گرم انجیر حدود 6/7 میلی گرم قند طبیعی وجود دارد . ومصرف ان با کارهای فکری می تواند بسیار مفید باشد . دارای ویتامینها ی آ و ب و ث و مواد معدنی مثل آهن ،برم ، منگنز ، گوگرد می باشد که همه برای بدن و سلولهای مغزی مفید هستند .

 

 

بادام  

وجود 54 در صد روغن و 24در صد مواد نشاسته ای و مقداری قند و صمغ و همچنین در صد بالایی از املاح نظیر فسفر ، منیزیم ، پتاسیم ، گوگرد و آهن و ویتامین نیاسین در میوه شیرین بادام هر چندانرا کمی سنگین و دیر هضم برای معده ساخته ولی یکی از بهترین مواد طبیعی مقوی مغز و سلولهای دستگاه اعصاب مرکزی می باشد.

 

 

جین سینگ     

جین سینگ که ریشه گیاهی است چینی و شبیه به هویج زرد رنگ می باشد به قدری از نظر ارزش غذایی بالاست که به نام ریشه زندگی لقب گرفته است . و از ان برای تقویت جسم و ذهن استفاده می نمایند .

 

 

جینکو      

جینکو بیلو با به درخت معبد شهرت دارد . یک گیاه مقوی حافظه به شمار می رود .قسمت مورد استفاده دارو ی ان برگهای این گیاه می باشد که خاصیت ریلکس کننده (آرام بخش )دارد و موجب جریان خون بیشتر در سلولهای مغزی می شود .و جهت مقابله با الزایمر در پیری بکار می رود .

 

 

چغندر       

با مقدار زیاد فسفر و قند این گیاه کمک زیادی به مغز و درک مطالب و خاطرات و ثبت و ضبط مطالب می کند . از سوی دیگر در درمان کم خونی و ضعف عمومی بدن بویژه در ناحیه سلولهای مغزی کمک می نماید . میزان فسفر 100 گرم ریشه چغندر 55 میلی گرم است .

 

 

خردل       

سبزی خردل غنی ترین منشا اهک غذایی است . از نظر ویتامین آ وث و آهن و کلسیم بسیار غنی است . طبیعت گرم و تند و تیز و وجود اسانس فرار و معطری که در خردل و دانه های ان وجود دارد این گیاه را جهت تحریک سلولهای معده مناسب ساخته است.

 

 

زعفران     

شهرت زیادی در تقویت اعصاب ،کمک به تحریک سلولهای مغزی و تقویت آن و همچنین تقویت حافظه دارد . ابن سینا حکیم عالیقدر مصرف زعفران را با کمی کندر و عسل به صورت خمیر جهت رفع کندی ذهن تجویز کرده است .

این گیاه گرم وخشک بوده دارای خاصیت شادی بخش وتقویت کننده حواس و مغز و تنظیم کننده سلسله اعصاب می باشد . زعفران خواب اور بوده و در رفع تشنج که منشا آن تحریکات مغز می باشد بسیار موثر است جهت تقویت حافظه 4 گرم زعفران با 10 گرم کندر و 10 گرم زنجفیل  را ساییده و با 100 گرم عسل به صورت قرص در اورید .

 

 

سعد کوفی     

اثرات بسیار مفیدی بر روی حافظه و از بین بردن کند ذهنی و فراموشی دارد . خوردن سعد پودر شده به همراه پودر زعفران و مویز خشک و کمی عسل در طول 40 روز متوالی هر روز یک قاشق مربا خوری صبح ناشتا در رفع فراموشی و حواس پرتی بی نظیر است .

 

 

سیر     

وجود ماده ای به نام الیسین که موجب خاصیت انتی بیوتیکی در سیر شده است و بوی ان نیز مربوط به این ماده می باشد . و همچنین روغن فرار موجود در سیر که الیله سولفید نام دارد از یک سو و غنی بودن این گیاه از سولفور و فسفر و اهن و کلسیم یبب شده است که از هر ماده مقوی ضد میکروبی شناخته شده دیگری بهتر و موثر تر بوده و حتی الیسین موجود در ان قویتر از پنی سیلین باشد .

 

 

 

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 12:12 ] [ بهار ]

آدم‌های زیادی از زندگی‌شان خسته شده‌اند. این خستگی و بیحوصلگی می‌تواند یک مارپیچ روبه‌پایین ایجاد کند. این مارپیچ می‌تواند افسردگی، بی‌میلی، ناامیدی و بسیاری احساسات منفی دیگر در خود داشته باشد. احتمالاً مهمترین مسئله برای فردی که در چنین موقعیتی قرار دارد این حس است که نمی‌دانند چه باید بکنند و به همین خاطر هیچ کاری نمی‌کنند.

اینجا می‌خواهیم 8 مهارت بسیار مهم برایتان معرفی کنیم که باید برای به دست آوردن آنها تلاش کنید. این مهارت‌ها به شما کمک می‌کنند خودتان را از این مارپیچ منفی دور نگه دارید.
 


مهارت 1: برای آینده رویاپردازی کنید

برای دیدن رویا حتماً نباید بخوابید. زمانی را به فکر کردن درمورد اتفاقات خوشایندی که دوست دارید در آینده بیفتد اختصاص دهید. اگر از دوران کودکی تابحال رویایی انجام‌نشده دارید، دوباره آن را امتحان کنید. همین می‌تواند یک نقطه شروع دوباره باشد.
 


مهارت 2: موانع موجود برای رویای زندگیتان را از میان بردارید

احتمال اینکه خودتان مانع سر راه خودتان باشید خیلی زیاد است. چه چیزی شما را عقب نگه می‌دارد؟ خیلی‌ها هستند که همیشه افسوس می‌خورند که چرا به دانشگاه نرفتند. تصور می‌کنند که الان دیگر خیلی دیر شده است. منظور این نوع موانع است.
 


مهارت 3: هدف و معنا به دست آورید

بعد از 40 سالگی به دنبال پیدا کردن هدف با راه‌های جدید هستیم. در جوانی هدف ما ایجاد و ساختن عناصر زندگی مثل ازدواج، بچه‌دار شدن، خانه‌دار شدن و پیشرفت کاری است. اما حالا که خیلی از این هدف‌ها به سرانجام رسیده‌اند، هدف‌هایمان تغییر می‌کنند. هدف می‌تواند قرار دادن خود در کنار چیزهایی باشد که شما را بالغ‌تر و کامل‌تر می‌کند. خودتان باید هدفتان را مشخص کنید.



مهارت 4: قدرت انتخاب مسیر زندگی

آینده ما چیزی فراتر از موقعیت‌های گذشته‌مان است. فقط دو چیز است که در آن حق انتخاب ندارید: مرگ و مالیات. این خودتان هستید که می‌توانید تعیین کنید در زندگیتان چه اتفاقاتی بیفتد. زندگی خودتان است پس مسئولیت آن را به گردن بگیرید.
 


مهارت 5: بطور مداوم چیزهای جدید یاد بگیرید

یادگیری فواید زیادی دارد. اولین فایده آن برای شما ایجاد فرصت‌های جدیدی است که در اختیارتان قرار می‌گیرد. احتمالات نامحدود هستند. می‌توانید یک مهارت جدید یاد بگیرید، درمورد مکان‌های جدید اطلاعات پیدا کنید، علایقتان را دنبال کنید. با این روش همیشه در حال رشد خواهید بود. اگر رشد نکنید، موفق نخواهید بود.



مهارت 6: ممکن‌ها را تشخیص دهید

یکجایی در زندگیمان ممکن‌ها را کم می‌کنیم. زمانی را که فکر می‌کردید هر کاری از دستتان برمی‌آید را به یاد می‌آورید؟ خیلی‌ها را دیده‌اید که باوجود نقص‌های جسمانی بسیار به افرادی موفق در جامعه تبدیل شده‌اند. اینها محدودیت‌ها را ندیده‌اند، ممکن‌ها را پیدا کرده‌اند.



مهارت 7: از اشتباهاتتان درس بگیرید

شکست اگر باعث شود درسی از آن بگیرید چیز خوبی است. یک دلیل دیگر برای خوب بودن آن این است که می‌فهمید برای رسیدن به چیزی مهم تلاش می‌کنید. شکست می‌تواند یک نگرش باشد. توماس ادیسون 10،000 بار شکست خورد اما هیچوقت خود را بازنده ندید. او به این نتایج بعنوان 10،000 فرصتی که می‌تواند برای بالا بردن کار خود از آنها استفاده کند نگاه کرد. اگر اخیراً شکست نخورده‌اید، بد نیست امتحانش کنید!



مهارت 8: روابطی معنادار بر پایه اعتماد و احترام ایجاد کنید

ما با حضور دیگران در زندگیمان پرورش می‌یابیم. ما موجوداتی اجتماعی هستیم که نیاز به گیرش و دهش داریم. این موضوع را مثل یک پارچه تصور کنید. پارچه تارهای زیادی دارد که هریک به یک سمت مختلف رفته‌اند. یک تکه پارچه مطمئناً بسیار محکم‌تر از یک تار به تنهایی است.

این مهارت‌ها را تا چه اندازه در خودتان پرورش داده‌اید؟ از همین امروز شروع کنید. با کمک این مهارت‌ها می‌توانید از نیمه دوم زندگیتان هم درست مانند دوران جوانی لذت ببرید.

 

 

[ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, ] [ 12:11 ] [ بهار ]

وسعت اندیشه ...
 
دلبسته ی کفشهایم بودم. کفش هایی که یادگار سال های نو جوانی ام بودند
دلم نمی آمد دورشان بیندازم .هنوز همان ها را می پوشیدم
اما کفش ها تنگ بودند و پایم را می زدند
قدم از قدم اگر بر می داشتم زخمی تازه نصیبم می شد
سعی می کردم کمتر راه بروم زیرا که رفتن دردناک بود
 
می نشستم و زانوهایم را بغل می گرفتم
و می گفتم:چقدر همه چیز دردناک است
چرا خانه ام کوچک است و شهرم و دنیایم
می نشستم و می گفتم : زندگیم بوی ملالت می دهد و تکرار
 
 
می نشستم و می گفتم: خوشبختی تنها یک دروغ قدیمی است
می نشستم و به خاطر تنگی کفشهایم جایی نمیرفتم
قدم از قدم بر نمیداشتم .. می گفتم و می گفتم
 
......... پارسایی از کنارم رد شد
عجب ! پارسا پا برهنه بود و کفشی بر پا نداشت
مرا که دید لبخندی زد و گفت: خوشبختی دروغ نیست
اما شاید تو خوشبخت نشوی زیرا خوشبختی خطر کردن است
و زیباترین خطر..... از دست دادن
 
 
تا تو به این کفش های تنگ آویخته ای ....برایت دنیا کوچک است و زندگی ملال آور
جرات کن و کفش تازه به پا کن.شجاع باش و باور کن که بزرگتر شده ای
 
رو به پارسا کردم ،.پوزخندی زدم و گفتم
اگر راست می گویی پس خودت چرا کفش تازه به پا نمی کنی تا پا برهنه نباشی؟
 
پارسا فروتنانه خندید و پاسخ داد :من مسافرم و تاوان هر سفرم کفشی بود
که هر بار که از سفر برگشتم تنگ شده بود و
پس هر بار دانستم که قدری بزرگتر شده ام
 
هزاران جاده را پیمودم و هزارها پای افزار را دور انداختم
تا فهمیدم بزرگ شدن بهایی دارد که باید آن را پرداخت
 
حالا دیگر هیچ کفشی اندازه ی من نیست
 
وسعت زندگی هرکس به اندازه ی وسعت اندیشه ی اوست

[ یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, ] [ 9:1 ] [ بهار ]

عکس های فوق العاده زیبا از طلوع خورشید
 
 
عکس های فوق العاده زیبا از طلوع خورشید
عکس های فوق العاده زیبا از طلوع خورشید

 

ادامه رو ببينيد اين عكسهاي زيبا رو از دست نديد


ادامه مطلب
[ شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, ] [ 8:28 ] [ بهار ]

 

 

تفاوتهای بین مردان و زنان

 

آینده:

یـک زن تــا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است. یک مردتا زمانیـکـه ازدواج نـــکرده هــــرگز نگران آینده نخواهد بود.

 

موفقیت:

یــک مرد موفق کسی است که بیشتر از آنچه هـمــسرش خرج میکند درآمد داشته باشد. یک زن موفق کسی است که بتواند چنین مردی را پیدا کند.

 

ازدواج:

یک زن به امید اینکه شوهرش تغییر کند با او ازدواج میکند ولی تغییر نمیکند. یک مــرد به این امید با همسرش ازدواج میکند که تغییر نکند، ولی تغییر میکند.

 

روابط:

اول از همه، یک مرد یک رابطه را یک رابطه بحساب نمی آورد. وقتی رابطه ای تمام میشود، زن شروع به گریه نموده و سفره دلش را برای دوستان دخترش میگشاید و نیز شعری با عنوان "همه مردها نادانند" می سراید. سپس به ادامه زندگیش میپردازد. مرد هنگام جدایی اندکی مشکلاتش بیشتر است. 6 ماه پس از جدایی ساعت 3 نیمه شب یک پنجشنبه، تلفن میزند و میگوید: "فقط میخواستم بدونی که زندگیمو از بین بردی، هیچوت نمی بخشمت، ازت متنفرم، تو یه دیوانه ای، ولی میخوام بدونی باز هم یه فرصتی برامون باقی مونده." نام این کار تماس تلفنی "ازت متنفرم/عاشقتم" است که 99 درصد مردان حداقل یک بار آنرا انجام میدهند. برخی کلاسهای مشاوره ای مخصوص مردان برای رها شدن از این نیاز تشکیل میشود که معمولا تاثیری در بر ندارند.

 

بلوغ:

زنان بسیار سریعتر از مردان بالغ میشوند. اغلب دختران 17 ساله میتوانند مانند یک انسان بالغ رفتار کنند. اغلب پسران 17 ساله هنوز در عالم کودکانه بسر برده و رفتارهای ناپخته دارند. به همین دلیل است که اکثر دوستی های دوران دبیرستان به ندرت سرانجام پیدا میکنند.

 

فیلم کمدی:

فرض کنید چند زن و مرد در اتاقی نشته اند و ناگهان سریال نقطه چین شروع می شود. مردها فورا هیجان زده شده و شروع به خنده و همهمه میکنند، و حتی ممکن است ادای بامشاد را نیز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شکایت منتظر تمام شدنش میشوند.

 

دست خط:

مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش "خرچنگ غورباقه" استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به "ی" ها و "ن" ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتها آن میکشد.

 

حمام:

یک مرد حداکثر 6 قلم جنس در حمام خود داد - مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند.

 

خواروبار:

یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسه می خرد.

 

بیرون رفتن:

وقتی مردی میگوید که برای بیرون رفتن حاظر است، یعنی برای بیرون رفتن حاظر است. وقتی زنی میگوید که برای بیرون رفتن حاظر است، یعنی 4 ساعت بعد وقتی آرایشش تمام شد، آماده خواهد بود.

 

گربه:

زنان عاشق گربه هستند. مردان میگویند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بیرون پرتاب میکنند.

 

آینه:

مردها خودبین و مغرور هستند، آنها خودشان را در آینه چک میکنند. زنان بامزه اند، آنها تصویر خود را در هر سطح صیقلی بازدید میکنند -- آینه، قاشق، پنجره های فروشگاه، برشته کننده ها، سر طاس آقای زلفیان...

 

تلفن:

مردان تلفن را به عنوان یک وسیله ارتباطی برای ارسال پیامهای کوتاه و ضروری به دیگران در نظر میگیرند. یک زن و دوستش می توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت دیگر با هم شروع به صحبت کنند.

 

آدرس یابی:

وقتی یک زن در حال رانندگی احساس میکند که راه را گم کرده، کنار یک فروشگاه توقف کرده و از کسی که وارد است آدرس صحیح را میپرسد. مردان این را به نشانه ضعف میدانند. آنها هرگز برای پرسیدن آدرس نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان میچرخند و چیزهایی شبیه این میگویند: "فکر کنم یه راه بهتر پیدا کردم،" و "میدونم که باید همین نزدیکی باشه، اون مغازه طلا فروشی رو میشناسم."

 

پذیرش اشتباه:

زنان بعضی اوقات قبول میکنند که اشتباه کردند. آخرین مردی که اشتباهش را پذیرفته 25 قرن پیش از دنیا رفته است.

 

فرزند:

یک زن همه چیز را در مورد فرزندش می داند: قرارهای دکتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزدیک و صمیمی، قرارهای رمانتیک، غذاهای مورد علاقه، اسرار، آرزوها و رویاها. یک مرد بطور سربسته و مبهم فقط میداند برخی افراد کم سن و سال هم در خانه زندگی میکنند.

 

[ شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, ] [ 8:24 ] [ بهار ]

 

 

تفاوت مدیران در اونور دنیا و اینور دنیا!

اونور دنیا : موفقیت مدیر بر اساس پیشرفت مجموعه تحت مدیریتش سنجیده می‌شود.
اینور دنیا : موفقیت مدیر سنجیده نمی‌شود، خود مدیر بودن نشانه موفقیت است.

اونور دنیا : مدیران بعضی وقت ها استعفا می‌دهند.
اینور دنیا : عشق به خدمت مانع از استعفا می‌شود.

اونور دنیا : افراد از مشاغل پایین شروع می‌کنند و به تدریج ممکن است مدیر شوند.
اینور دنیا : افراد مادرزادی مدیر هستند و اولین شغلشان در بیست سالگی مدیریت بزرگترین‌های کشور است.

اونور دنیا : برای یک پست مدیریت، دنبال مدیر می‌گردند.
اینور دنیا : برای یک فرد، دنبال پست مدیریت می‌گردند و در صورت لزوم این پست ساخته می‌شود.

اونور دنیا : یک کارمند ساده ممکن است سه سال بعد مدیر شود.
اینور دنیا : یک کارمند ساده، سه سال بعد همان کارمند ساده است، در حالیکه مدیرش سه بار عوض شده.

اونور دنیا : اگر بخواهند از دانش و تجربه کسی حداکثر استفاده را بکنند، او را مشاور مدیریت می‌کنند.
اینور دنیا : اگر بخواهند از کسی هیچ استفاده‌ای نکنند، او را مشاور مدیریت می‌کنند.

اونور دنیا : اگر کسی از کار برکنار شود، عذرخواهی می‌کند و حتی ممکن است محاکمه شود.
اینور دنیا : اگر کسی از کار برکنار شود، طی مراسم باشکوهی از او تقدیر می‌شود و پست مدیریت جدید می‌گیرد.

اونور دنیا : مدیران به صورت مستقل استخدام و برکنار می‌شوند، ولی به صورت گروهی و هماهنگ کار می‌کنند.
اینور دنیا : مدیران به صورت مستقل و غیرهماهنگ کارمی‌کنند، ولی به صورت گروهی استخدام و برکنار می‌شوند.

اونور دنیا : برای استخدام مدیر، در روزنامه آگهی می‌دهند و با برخی مصاحبه می‌کنند.
اینور دنیا : برای استخدام مدیر، به فرد مورد نظر تلفن می‌کنند.

اونور دنیا : زمان پایان کار یک مدیر و شروع کار مدیر بعدی از قبل مشخص است.
اینور دنیا : مدیران در همان روز حکم مدیریت یا برکناریشان را می‌گیرند.

اونور دنیا : همه می‌دانند درآمد قانونی یک مدیر زیاد است.
اینور دنیا : مدیران انسان‌های ساده زیستی هستند که درآمدشان به کسی ربطی ندارد.

اونور دنیا : برای مدیریت، سابقه کار مفید و لیاقت لازم است.
اینور دنیا : برای مدیریت، مورد اعتماد بودن کفایت می‌کند.

اونور دنیا : مدیر فعال‌ترین فرد سازمان است با مشغله فراوان.
اینور دنیا : مدیر کم کارترین فرد سازمان است با مشاغل فراوان.

 

[ شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, ] [ 8:24 ] [ بهار ]

فقط یه ایرانی میتونه...


فقط یه ایرانی میتونه صبح جمعه ساعت 6 با هزار مشقت و برنامه ریزی قبلی پاشه بره بیرون حلیم بخوره , پارک بره,ورزش هم کنه,
بعد ساعت 9 برگرده خونه بگیره تا ظهر بخوابه!

***

فقط یه ایرانی میتونه کند بودن رشد موهاشو بندازه گردن دست سنگین ارایشگر!

***
 فقط خانومهای ایرانی هستن از یه هفته قبل از عروسی هی میگن
چی بپوشیم؟! .. چی بپوشیم؟!
اونوقت شب عروسی ؛ رسماً هیچی نمی پوشن

***
 فقط یه ایرانی میتونه اینو باور داشته باشه که اگه جفت راهنمای ماشین و روشن کنه، مجازه تو اتوبان دنده عقب حرکت کنه!

***
 فقط تو ایران مدارسو 5شنبه ها تعطیل میکنن ولی به جاش بقیه هفته رو براش کلاس جبرانی در نظر میگیرن باپولهای آنچنانی !!!

***
 تعمیرات مدل ایرانی‌:
۱-درشو باز کردن و فوت کردن. ۲-کامل باز کردن و دوباره بستن
۳-محکم زدن(مثل به پشت کنترل تلویزیون).

***
 فقط آسمون ایران میتونه : کمی ! تا قسمتی! نیمه ابری! همراه با بارش پراکنده!در برخی از نقاط باشه. . . ( آخر ادبیاته این جمله)! :

***
 فقط در تهران که مردم شمال شهردر سال 2011میلادی و مردم جنوب شهر در سال 70 هجری قمری زندگی میکنن!

***
 تنها ایرانیان که وقتی میخوان از خیابون رد شن به جا اینکه به چراغ عابر نگاه کنند
به ماشینا نگاه میکنن که کی خلوت میشه سریع رد شن!

***
 اگه ورزشی به نام "سگ دو" وجود داشت ما ایرانیا حتما توش می تونستیم یه خودی نشون بدیم... !!!

***
 فقط یه ایرانی میتونه پیتزا رو با دوغ ,نوشابه رو با آبگوشت, سبزی رو با کوکوسبزی,
و کالباس رو با نون سنگک بخوره!

***
 فقط یه ایرانی میتونه بره قشم لباس بیاره تو خونه بفروشه و بگه اینارو از دبی و ترکیه اوردم!

***
 فقط یه ایرانی میتونه جلوی خودپرداز بانک با دیدن جمله لطفا منتظر بمانید استرس رو
با بیشترین فشار تحمل کنه و با نگاهی ملتمسانه به دستگاه تو دلش بگه
که اگه پول نمیدی جون هرکی دوست داری کارتم رو بده و بعد از دیدن جمله دستگاه
در حال شمارش وجه می باشد به ناگاه آرامش تمام وجودش رو فرا بگیره دقیقا مثل
فرود موفقیت آمیز هواپیما اونم در فرودگاه مشهد !!!

***
 فقط یه ایرانی میتونه وقتی میخواد بره عروسی در به در دنبال یکی بگرده که کراواتشو براش گره بزنه :)))

***
 فقط یه ایرانی میتونه اول از دستشویی بیاد بیرون بعد زیپ و کمربندشو ببنده :

***
 فقط یه ایرونی میتونه اینجوری آشپزی کنه و به نظرش هم آخر برنامه آشپزیه!
آشپزی سامان گلریز: ماهیتابه چدنی دسینی رو میذارید روی گاز پنج شعله سامسونگ که با ضمانت سام سرویس عرضه میشه,یه کمی روغن لادن دوست تو و من رو بریزید توش و یا از کره اطلس طلایی استفاده کنید, دو تا هم تخم مرغ تلاونگ بندازید داخلش,اگر در حین کار خسته شدید میتونید از ماساژور شاندرمن استفاده کنید,دیدید که چه سریع یه غذای خوب آماده شد!
تا برنامه بعد همتون رو میسپارم به خدای بزرگ و بیمه سینا و ایران و دانا !!

***
 فقط یه ایرانی میتونه وقتی مامور آمارگیر میاد در خونه اشون،بگه شرمنده من اینجا مهمونم,صاحبخونه رفته مسافرت!

***
 فقط یه ایرانی میتونه 2 سال بره سربازی 30 سال تعریف کنه

***
 فقط یه ایرانی میتونه بـــــه نوشابـــــه "نارنـــجــی" بگــــه "زرد"!

***
 فقط یه ایرانی میتونه بعد از شنیدن صدای پیغامگیرِ تلفن بگه اِاا رفت رو پیغامگیرشون و سریعاً تلفن رو قطع کنه!

***
 فقط یه ایرانی میتونه طوری زل زل نگات کنه تو خیابان که نفهمی خوشگلی یا زیپت بازه !

***
 از هر 2 تا تبلیغ تلویزیون یکی تبلیغ بانکه ، ولی مردم هر روز فقیر تر میشند
از هر 2 روز هفته یکیش تعطیله اما باز مردم افسرده تر میشند
از هر 2 نفر توی خیابون یه نفر لیسانس داره اما باز مردم بیکار تر میشند
از هر 2 تا خونه یکیش نوسازه اما مردم باز بی خانمان تر میشند
از هر 2 نفر یکی دماغش رو عمل کرده اما باز قیافه ها زیبا نمیشند
از هر 2 نفر یکی حاجی شده اما باز مردم بی خدا تر میشند!

***
 فقط یه ایرانی میتونه از بی قانـــونی مملکت بنـــالـــه,
اما موقــــع دعـــوا و درگیـــــری بگـــــه مملکت قانــــون داره!

***
 فقط یه زن ایرانی
درباره زندگی دخترش میگه: شوهرش خیلی خوبه همش میبرتش مسافرت و تو خونه هم خیلی کمکش میکنه حتی پوشک بچه را هم خودش عوض میکنه ، دخترم خوشبخت شد واقعا!
درباره زندگی پسرش میگه:بیچاره هر چی پول در میاره باید خرج سفرهای خانم کنه!
از سر کار هم که خسته میاد خونه خانمش کلی ازش کار میکشه حتی زورش میاد پوشک بچشو خودش عوض کنه، پسرم بد بخت شد واقعا!!!

***
 اینجا ایران است :
کارت شارژیو که مغازه دار4700میخره و ما 5500میخریم و 4900 شارژ میکنه بهش میگن 5000 تومنی !!!

***
 فقط یه معلم ایرانی میتونه (البته از نوع اول دبستانی) بری ترسوندن دانش آموزاش و زود خوابیدن اونا بهشون بگه:من رفتارای شما رو تو خونه با دوربین میبینم!:)))

***
 فقط یه کارخونه ایرانـــی می تونـــــه بهــــت یه بستـــــه هوا بــــده که توش چــند تا دوونـــه چیپس هم اشانتـــــــــیون باشــــــــه!

***
 فقط یه کودک ایرانی وقتی میره تو صف نونوایی هرچی صبر می‌کنه می‌بینه همش آخره صفه!

***
 اینجا ایران است یعنی:
ببخشید اتوبوس 9:30 ساعت چند حرکت میکنه؟

ببخشید کارت شارژ دو تومنی دارین؟ چنده؟

***
 فقط یه ایرانی میتونه وقتی توی مهمونی یا عروسی آب خوردن گیرش نیاد،
قرص قندش رو با یک لیوان نوشابه بخوره!

***
 فقط یه ایرانی میتونه وقتی تو ایرانه همش دنبال جانی واکر و شراب فرانسوی و
رستورانای مکزیکی و ایتالیایی باشه،
بعد وقتی رفت خارج در به در بگرده دنبال دوغ آبعلی و شراب شیراز و شربت سکنجبین
و رب یک و یک !
***
 فقط یه ایرانی میتونه ماشین خودشو با ریموت قفل کنه, ولی بعدش 4 تا دستگیره رو امتحان کنه که ببیــنـه قفل شده یا نه!

[ شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, ] [ 8:23 ] [ بهار ]

سوژه های داغ وطنی


 

 ادامه رو ببين خيييييييييلي باحاله


ادامه مطلب
[ شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, ] [ 8:22 ] [ بهار ]

 



 

یه مَثَل ایرانی هست که میگه

عمر دست خداست، پراید وسیله است!pirate

 

 

بارون که میزنه آدم ناخوداکاه یاد سه چیز میفته:

سهراب و شعرش

قمیشی و صداش

شهردار و عمش !

 

 

آدمها  در ارتباطاتشان یک آستانه ی “تحمل” دارند

یک آستانه ی “تنفر”

و یک آستانه ی ” تهوع !

 


 

دانشجوی عزیز

وقتی که شما سر کلاس اس ام اس میفرستی من کاملا متوجه میشم

چون هیچ احمقی به خشتک خودش زل نمیزنه در حالی که لبخند روی لباشه !

دوستدار تو

استاد !

 

 

دوستان عزیز توجه بفرمایین

وقتی فین میکنین وسط دستمال رو نگاه نکنین

کمتر گزارش شده که کسی مروارید فین کرده باشه !I don't want to see

 


 

سعی کن با سرعت زیاد بگی

“کانال ِ کولر، تالار ِ تونل”

بعد از ۶ بار تکرار سوتی هاتونو بنویسید!

 


 

هروقت رفتین دکتر ازتون پرسید “اینجا درد میکنه؟”

بهش دروغ بگین !

چون دقیقا همونجا رو فشار میده پدسّگ !

 


 

جواد خیابانی از نیروی انتظامی عاجزانه درخواست کرد که

از این به بعد اگه فاحشه گرفتن نگن زن خیابانی !

 


 

عشق احساس شگفت انگیزیست

درگیرش که شدی..یک گوسفند گربه صفت رو صدا میزنی جوجو !silly

 


 

با این گرونی گوشت ،

دیگه کم کم آبگوشت تبدیل میشه به off goosht!

 


 

یه روز به فرشته آفرینش میگن غضنفر رو چطور آفریدی؟

میگه یکم خاک رو با کود قاطی کردیم.

میگن حیف نون رو چطور آفریدی؟

میگه اصلا خاک قاطیش نکردیم !

 

 

دخـتــــــر گـلـــــــم چیـست ؟!

واژه ای است که مادران از آن برای بهره کشی از فرزندان خود در انجام کارهایی از قبیل جارو برقی کشیدن استفاده میکنند!

 

 
 

نوزاد پسری که تازه متولد شده بود به دکتر گفت : دکتر ! شما موبایل داری ؟

دکتر گفت : دارم ولی برای چی میخوای ؟

نوزاد گفت : یه SMS بزن به خدا بگو من سالم رسیدم ! دوست دخترم رو که قول دادی میفرستی بفرست!love struck

 

 

لطفا دقت کنین بچه ها

چرا می گویند ” فیلسوف ” و نمی گویند ” گاوسوف ” ؟!

چرا می گویند ” پیراهن ” و نمی گویند ” جوان اهن ” ؟!

چرا می گویند ” اتوبوس ” و نمی گویند ” اتوماچ ” یا ” جاروبوس ” ؟!

چرا می گویند ” خداحافظ ” و نمی گویند ” خداسعدی ” ؟!

چرا می گویند ” اتومبیل ” و نمی گویند ” اتومکُلنگ ” ؟!

چرا می گویند ” ماشین ” و نمی گویند “شماشین ” ؟!

چرا به طراح چنین سوالاتی می گویند ” دیوانه ” و نمی گویند ” غول آنه ” !؟

 

[ شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, ] [ 8:21 ] [ بهار ]

 
 
خوب زندگی كن

هیچوقت شخصیت خودت رو برای كسی تشریح نكن
چون كسی كه تو رو دوست داشته باشه بهش نیازی نداره
و كسی كه ازت بدش بیاد باور نمی كنه.
وقتی دائم میگی گرفتارم،
هیچ وقت آزاد نمیشی.
وقتی دائم میگی وقت ندارم،
بعد هیچوقت زمان پیدا نمی كنی.
وقتی دائم میگی فردا انجامش میدی،
اونوقت فردای تو هیچ وقت نمیاد
 
وقتی صبحا از خواب بیدار میشیم،
ما دوتا انتخاب داریم.
برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم،
یا بیدار شیم و رویاهامون رو دنبال كنیم.
انتخاب با شماست...
 
ما كسایی كه به فكرمون هستن رو به گریه می اندازیم.
ما گریه می كنیم برای كسایی كه به فكرمون نیستن.
و ما به فكر كسایی هستیم كه هیچوقت برامون گریه نمی كنن.
این حقیقت زندگیه. عجیبه ولی حقیقت داره.
اگه این رو بفهمی،
هیچوقت برای تغییر دیر نیست.
 
وقتی تو خوشی و شادی هستی عهد و پیمان نبند.
وقتی ناراحتی جواب نده.
وقتی عصبانی هستی تصمیم نگیر.
دوباره فكر كن..، عاقلانه رفتار كن.
زندگی، برگ بودن در مسیر باد نیست،
امتحان ریشه هاست.!
ریشه هم هرگز اسیر باد نیست.
زندگی چون پیچک است،
انتهایش میرسد پیش خدا

[ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, ] [ 13:5 ] [ بهار ]

 
 
چگونه فکر دیگران را بخوانیم؟
 
آیا مایلید به افکار کسی که کنار دستتان نشسته است پی ببرید؟ اگر با افراد زیادی مواجهه شده باشیم می توانیم بسیاری از افراد را حتی از نوع صحبت کردنشان نیز بشناسیم اما این شناخت در مواجهه حضوری با دانستن بسیاری از حالات اثبات شده در علم روانشناسی بهترین شناخت را نسبت به دیگران برایمان به ارمغان می اورد. اکنون با توجه به نکات ارائه شده میتوانید از روی هر یک از حالات زیر افکار آنها را بخوانید


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, ] [ 13:4 ] [ بهار ]

بصیرت
 
فقیری بدهکار را به زندان بردند. او بسیار پرخُور  بودو غذای همه زندانیان را می‌دزدید و می‌خورد. زندانیان از دست او رنج می‌بردند و غذای خود را پنهانی می‌خوردند. روزی آنها به زندان‌بان گفتند: به قاضی بگو این مرد خیلی ما را آزار می‌د‌هد غذای 10 نفر را می‌خورد گلوی او مثل تنور آتش است سیر نمی‌شود. یا او را از زندان بیرون کنید، یا غذا را زیادتر بدهید. قاضی پس از تحقیق و بررسی فهمید که این مردی پُرخور و فقیر است و همین باعث زندانی شدنش می باشد. پس بناچار به او گفت: تو آزاد هستی برو به خانه‌ات. زندانی گفت: ای قاضی من کس و کاری ندارم فقیرم, زندان برای من بهشت است اگر از زندان بیرون بروم از گشنگی می‌میرم. قاضی نپذیرفت و او را از زندان بیرون کرد.
قاضی دستور داد او را دور شهر بگردانید و فقرش را به همه اعلام کنید. هیچ کس به او نسیه ندهد، وام ندهد، امانت ندهد. پس از این هر کس از این مرد شکایت کند دادگاه نمی‌پذیرد. آنگاه آن مرد فقیر شکمو را بر شترِ یک مرد هیزم فروش سوار کردند.مردم هیزم فروش از صبح تا شب فقیر را کوچه به کوچه و محله به محله گرداند. در بازار ،جلو حمام و مسجد فریاد می‌زد: ای مردم! این مرد را خوب بشناسید او فقیر است. به او وام ندهید، نسیه به او نفروشید، با او داد و ستد نکنید, او فقیر و پرخور و بی‌کس و کار است خوب او را نگاه کنید.
شبانگاه هیزم فروش مرد زندانی را از شتر پایین آورد و گفت: مزد من و کرایه شترم را بده من از صبح برای تو کار می‌کنم. زندانی خندید و گفت: تو نمی‌دانی از صبح تا حالا چه می‌گویی؟ به تمام مردم شهر گفتی و خودت نفهمیدی؟ سنگ و کلوخ شهر می‌دانند که من فقیرم و تو نمی‌دانی؟ دانش تو عاریه است.
طمع و غرض بر گوش و هوش ما قفل می‌زند. بسیاری از مردمان یکسره از حقایق سخن می‌گویند ولی خود نمی‌دانند وعمل نمی کنند مثل همین مرد هیزم فروش

[ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, ] [ 13:2 ] [ بهار ]

آرامش سنگ یا آرامش برگ ؟
 
مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود.
استادی از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست.
مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: "عجیب آشفته ام و همه چیز زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین را داخل نهر آب انداخت و گفت: به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آن می سپارد و با آن می رود.
سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت.
استاد گفت: "این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را؟!"
مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: "اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست! لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!"
استاد لبخندی زد و گفت: "پس چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری زندگی ات می نالی؟
اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده."
استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد.
چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی مرد جوان از استاد پرسید: "شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می کردید یا آرامش برگ را؟"
استاد لبخندی زد و گفت: "من تمام زندگی خودم را با اطمینان به خالق رودخانه هستی و به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمیشوم و من آرامش برگ را می پسندم

[ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, ] [ 13:2 ] [ بهار ]

جوک های توپ و جدید
 
 جوک های توپ و جدید - گروه گل یاس


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, ] [ 13:0 ] [ بهار ]

اس ام اس رفاقتی و دوستانه
 

 
اس ام اس رفاقتی و دوستانه - گروه گل یاس
 
گر بر سر نفس خود امیری مَردی / ور بر دگری نکته نگیری مَردی
مَردی نبُود فتاده را پای زدن / گر دست فتاده ای بگیری مَردی . . .
 
پدرم گفت و چه خوش گفت که در مکتب عشق
هر کسی لایق آن نیست که بردار شود . . .
 
از تو وفا نخیزد، دانی که نیک دانم
از من جفا نیاید دانم که نیک دانی . . .
 
از گلوی خود بریدن وقت حاجت همت است
ورنه هرکس وقت سیری پیش سگ نان افکند . . .
 
خارد از پشت مرا انگشت من / خم شود از بار منت پشت من
همتی کو تا نخارم پشت خویش / وارهم از منّت انگشت خویش . . .
 
نی خداحافظ به من گفتی و نی کردی وداع
از برم بیگانه وار، ای آشنا رفتی، برو . . .
 
چه خلاف سر زد از ما که، در سَرای بستی
بر دشمنان نشستی، دل دوستان شکستی
 
اگر گویم نهال قامتت دلجوست می رنجی / وگر گویم سر زلف تو عنبر بوست می رنجی
شکایت چون کنم از جور چشم فتنه انگیزت / که گویم تو را بالای چشم ابروست می رنجی . . .
 
از زندگانی ام گِله دارد جوانی ام
شرمنده جوانی از این زندگانی ام
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانی ام . . .
 
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم . . .
 
یارا چه کرده ایم که از ما بریده ای
یا ما چه گفته ایم که از ما رمیده ای
 
سلام، خداحافظ
چیز تازه اگر یافتید بر این دو اضافه کنید
بلکه باز شود این در باز شده بر دیوار . . .
 
رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمی دانم
شوم قربان آن دشمن که بویی از وفا دارد . . .
 
کسی لاف وفا داری زند با بی وفای خود
که او را بهر خود خواهد، نه او را از برای خود . . .
 
ز نامردان علاج درد خود جستن، بدان ماند
که خار از پا برون آرد کسی، با نیش عقربها

[ پنج شنبه 4 اسفند 1390برچسب:, ] [ 12:58 ] [ بهار ]

آیا كلبه شماهم در حال سوختن است؟
 
 
تنها بازمانده يك كشتی شكسته، توسط جريان آب به يك جزيره دورافتاده برده شد. با بيقراری به درگاه خداوند دعا ‌كرد تا او را نجات بخشد، ساعتها به اقيانوس چشم ‌دوخت تا شايد نشانی از كمك بيابد اما هيچ چيز به چشم نیامد. 
سرانجام نااميد شد و تصميم گرفت كه كلبه ای كوچك بسازد تا از خود و وسائل اندكش بهتر محافظت نمايد. روزی پس از آنكه از جستجوی غذا بازگشت، خانه كوچكش را در آتش يافت، دود به آسمان رفته بود،اندوهگين فرياد زد:
خدايا چگونه توانستی با من چنين كنی؟ 
صبح روز بعد، او با صدای يك كشتی كه به جزيره نزديك می‌شد از خواب بیدار شد، می‌آمد تا او را نجات دهد. 
مرد از نجات دهندگانش پرسيد: چطور متوجه شديد كه من اينجا هستم؟
آنها در جواب گفتند: ما علامت دودی را که فرستادی ديدیم!
.
.
.
آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی كه بنظر می‌رسد كارها به خوبی پيش نمی‌روند، اما نبايد اميدمان را از دست بدهيم زيرا خدا در كار زندگی ماست، حتی در ميان درد و رنج.
دفعۀ آينده كه كلبه شما در حال سوختن است به ياد آورید كه آن شايد علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.
برای تمام چيزهای منفی كه ما بخود می‌گوييم، خداوند پاسخی مثبت دارد.
تو گفتی «آن غير ممكن است»، خداوند پاسخ داد «همه چيز ممكن است».
تو گفتی «هيچ كس واقعاً مرا دوست ندارد»، خداوند پاسخ داد «من تو را دوست دارم».
تو گفتی «من نمی‌توانم خود را ببخشم»، خداوند پاسخ داد «من تو را ‌بخشیده ام».
تو گفتی «من بسيار خسته هستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو آرامش خواهم داد».
تو گفتی «من توان ادامه دادن ندارم»، خداوند پاسخ داد «رحمت من كافی است».
تو گفتی «من نمی‌توانم مشكلات را حل كنم»، خداوند پاسخ داد «من گامهای تو را هدايت خواهم كرد».
تو گفتی «من نمی‌توانم آن را انجام دهم»، خداوند پاسخ داد «تو هر كاری را با من می‌توانی به انجام برسانی».
تو گفتی «آن ارزشش را ندارد»، خداوند پاسخ داد «آن ارزش پيدا خواهد كرد».
تو گفتی «من احساس تنهايی می‌كنم»، خداوند پاسخ داد «من هرگز تو را ترك نخواهم كرد».
تو گفتی «من به اندازه كافی باهوش نيستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو عقل داده ام».
تو گفتی «من می‌ترسم»، خداوند پاسخ داد «من روحی ترسو به تو نداده ام».
تو گفتی «من هميشه نگران و نااميدم»، خداوند پاسخ داد «تمام نگرانی هايت را به دوش من بگذار».
تو گفتی «من به اندازه كافی ايمان ندارم»، خداوند پاسخ داد «من به همه به يك اندازه ايمان داده ام».
 
اين پيام را به ديگران نيز بدهید، شاید یکی از دوستان شما
هم اکنون احساس می‌كند كه كلبه اش در حال سوختن است

[ سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, ] [ 12:19 ] [ بهار ]

جایگاه تو
 گروه گل یاس
اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی
اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی
تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم ،
حرف دلم به تو همین است ، قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم
اگر بدانی چقدر عاشقت هستم به این عشق شک میکنی،
شاید باور نکنی تا این حد دیوانه وار عاشقت هستم !
اما باور کن ، چشمهایت را باز کن و حال و روز مرا ببین ،
این بی قرار ها و لحظه شماری های مرا ببین
درون غوغای عشق گم شده ام ، گمشده ای هستم که
تنها  تو را میبینم ،و تنها تو میتوانی مرا پیدا کنی
نه ادعای عاشقی دارم و نه شعار میدهم ، ردپای مرا ببین که به کجا میروم!
میروم همان جایی که تو خواهی آمد ، مینشینم به انتظارت تا تو بیایی ،
شاخه گلی را تقدیم به تو میکنم ، تو را می بوسم و نوازش میکنم ،
تا تصویر عشق زیباتر شود ، تا هوای با هم بودن عاشقانه تر شود
ما هر دو میدانیم مثل همه بی وفا نیستیم ،
ما هر دو میدانیم اهل خیانت و بی وفایی نیستیم
ما هر دو میدانیم آمده ایم که به عشق هم زندگی کنیم و با هم بمیریم!
شاید این جمله شبیه قصه ها باشد ، شاید این حرفها تنها شعر و شعار باشد ،
اما آنچه با ارزش است همان است که در دل من و تو است
همیشه در کنارت میمانم ، با من هم کنار نیایی باز هم عاشقت میمانم ،
میدانم تو نیز همیشه با من میمانی، تو جایگاه واقعی خودت را میدانی
گرچه جایگاهت بالاتر از قلب من است ،
اما قلبم تا ابد مال تو است ، بمان و مرا یاری کن ،
دلم را از  هر چه غم در این دنیاست خالی کن
اگر بدانی جایگاهت کجاست،
به آن اندازه که برایت میمیرم ، عاشقم میمانی
 

[ سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, ] [ 12:18 ] [ بهار ]

چیزهای جالبی که از والدینمان آموختیم !! ( طنز)
 
دعا:
دعا کن سر جاش باشه وگرنه…!
 
منطق:
به خاطر اینکه من می گم!
 
آینده نگری:
اگر از اون تاب بیافتی و گردنت بشکنه محاله با خودم ببرمت خرید!
 
رعایت آداب غذا خوردن:
موقع غذا خودن دهنت رو ببند!
 
توجه:
اگر بدونی پشت گوش هات چقدر چرکه!
 
استقامت:
تا وقتی کلم بروکلی هاتو نخوردی از جات تکون نمی خوری!
 
چرخه ی زندگی:
من تورو به دنیا آوردم و اگر بخوام خودم هم شرت رو از این دنیا می کنم!
 
اصلاح رفتار:
تو دیگه مثل بابات رفتار نکن!
 
قناعت:
میلیون ها بچه کم شانس توی دنیا هستن که آرزو می کردن من مادرشون بودم!
 
انتظار:
وایسا برسیم خونه
 
مراقب از خود:
ژاکتت رو بپوش! یه جوری رفتار می کنی انگار من که مادرتم نمی دونم کی سردت میشه!
 
رشد کردن:
اگر اسفناج نخوری بزرگ نمیشی!
 
کنایه:
گریه می کنی؟ حالا یه کاری می کنم که واقعا اشکت در بیاد!
 
ژنتیک:
باید به خاطر ژن بابات باشه!
 
اصل و نصب:
این چه وضع اتاقه؟ مگه تو طویله به دنیا اومدی؟
 
خرد:
وقتی به سن من برسی می فهمی!
 
عدالت:
یه روزی بچه داری میشی و امیدوارم بچه هات عین خودت بشن !!!

[ سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, ] [ 12:17 ] [ بهار ]


تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ
 

تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ

تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ
 

تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ   
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
   
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ  
 
 
تصاویر هنری از گل های زیبا و رنگارنگ
 

[ سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, ] [ 12:15 ] [ بهار ]

 
























































































 

 

 

[ سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, ] [ 12:11 ] [ بهار ]

کمی خودتون رو ریلکس کنید... :girl_sigh:

 

 

 

 

[ سه شنبه 2 اسفند 1390برچسب:, ] [ 11:52 ] [ بهار ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
امکانات وب

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 26
بازدید هفته : 101
بازدید ماه : 817
بازدید کل : 260662
تعداد مطالب : 172
تعداد نظرات : 202
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


كد تقويم

ابزار مبدل تاريخ ها


Create your flash banner online in 5 step Create your flash banner online in 5 step

لینک های خود را طلایی کنید!