شهــــــــــــــــــــــــرفرنــــــــــــــــــــــگ مطالب گوناگون از همه چيز واز همه جا در شهر فرنگ...
| ||
|
زندگی یعنی چه ؟ شب آرامی بود می روم در ایوان، تا بپرسم از خود زندگی یعنی چه؟ مادرم سینی چایی در دست گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا لب پاشویه نشست پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین با خودم می گفتم: زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست رود دنیا جاریست زندگی ، آبتنی کردن در این رود است وقت رفتن به همان عریانی که به هنگام ورود آمده ایم دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟ هیچ!!! زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت زندگی درک همین اکنون است زندگی شوق رسیدن به همان فردایی است، که نخواهد آمد تو نه در دیروزی، و نه در فردایی ظرف امروز، پر از بودن توست شاید این خنده که امروز، دریغش کردی آخرین فرصت همراهی با، امید است زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک به جا می ماند
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق زندگی، فهم نفهمیدن هاست زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست فرصت بازی این پنجره را دریابیم دل نبندیم به نور، دل نبندیم به آرامش پر مهر نسیم پرده از ساحت دل برگیریم رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند چای مادر، که مرا گرم نمود نان خواهر، که به ماهی ها داد زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست من دلم می خواهد قدر این خاطره را دریابیم.
![]() چرا عشق درد خانم ها را کم میکند ؟
نگاه کردن به عکس کسی که دوستش دارید، درد را کاهش میدهد. این جمله شاید شاعرانه به نظر برسد، اما در واقع کاملا علمی است. اما چرا؟ آیا تنها به دلیل ایجاد حس رضایت است؟ یا این که تصویر فرد مورد علاقه، تداعیکننده حفاظتی است که میتواند مانعی در برابر آسیب باشد؟ به نظر میرسد پاسخ دوم به واقعیت نزدیک است.
به گزارش وایرد،پیش از این دانشمندان به این نتیجه رسیده بودند که نگاه کردن به عکس فرد مورد علاقه، درد را کم میکند. این بار نائومی آیزنبرگر، روانشناس دانشگاه کالیفرنیا به دنبال پاسخ به این سوال است که چهطور چنین اتفاقی میافتد.
محققین، مغز ۱۷ زن داوطلب را در حالی که به تصاویری از یک فرد مورد علاقه، یک غریبه و یک شیء نگاه میکردند و شوکهای خفیفی میگرفتند، با ام.آر.آی عملکردی بررسی کردند. از آنها همچنین خواسته شده بود که در هر حالت، میزان دردی را که احساس میکنند، ارزیابی کنند.
چنان که انتظار میرفت، افراد وقتی به عکس کسی که برای مدت طولانی عاشق او بودهاند نگاه میکردند، درد چندانی بر اثر شوک احساس نمیکردند.سایت پاتوق۹۸: آیزنبرگر به این نتیجه رسید که کاهش درد به فعالیت قشر پیشپیشانی ونترومدیال مغز مربوط میشود، بخشی از مغز که به احساس امنیت واطمینان ربط دارد.
فرضیه آیزنبرگر این بود که تاثیر دیدن عکس فرد مورد علاقه درکاهش درد، فقط به تحریک ساده سیستم پاداش در مغز محدود نمیشود، فرایندی که اغلب در بین زوجهای جوانی که در مراحل اولیه ارتباط خود به سر میبرند دیده میشود.
یکی از دلایلی که آیزنبرگر در فضیه خود بدان اشاره میکند، این است که دیدن تصاویری از موجوداتی مثل مار و عنکبوت، احساس درد را بیشتر میکند. ما به طور غریزی برای ترسیدن از این گونه موجودات آماده هستیم، پاتوق ۹۸ : چرا که در طول تاریخ تکامل انسان، باید برای زنده ماندن از آنها فاصله میگرفتیم. این نوعی سازگاری است.
به اعتقاد آیزنبرگر، افرادی که ما به آنها عشق میورزیم و به آنها دلبستگی داریم، ممکن است درست برعکس موجودات خطرناک، نشانههایی از احساس امنیتی باشند که ما درون خود داریم. در واقع آنها نماد افرادی هستند که در طول تاریخ تکامل بشر، به نجات جان ما کمک کردهاند.
البته در این مطالعه، مردان بررسی نشدهاند، اما به گفته آیزنبرگر، هیچ دلیلی وجود ندارد که بخواهیم فکر کنیم واکنش مردان در چنین مطالعهای متفاوت خواهد بود. وی میافزاید: «شاید مردم بگویند که زنها احساساتیتر از مردان هستند، اما چنین فرایندهایی برای مردان هم درست به اندازه زنها حیاتی است.»
![]() تاریخچه و فلسفه عید قربان
قربانی یک عبادت مالی و از شعائر اسلام است و در مقابل دیگر عبادت های مالی ویژگیهای خاصی در بر دارد، با توجه به آن ویژگیهای قربانی بین عبادت های دیگر جایگاه و اهمیت ممتازی را حائز است.
مفهوم و معنی قربانی
از نظر معنای لغوی «قربانی» از لفظ «قربان» ماخوذ است، هر آن چیزی که ذریعه و وسیله تقرب و نزدیکی الله تعالی باشد آن را «قربانی» می گویند، آن چیز خواه ذبح حیوان باشد یا دیگر صدقات.
بعضی از علماء هر نیکی و عمل خیر را که باعث قرب و رحمت الهی باشد «قربانی» می نامند.
البته در عرف عام به آن حیوان مخصوص «قربانی» گفته می شود که به خاطر رضای الله در روزهای معین عید الاضحی- عید قربان- مسلمانان آن را ذبح می کنند و کلمه قربانی از لفظ قربان گرفته شده و چندین بار در قرآن مجید آمده است، در اکثر مواقع مراد از آن «حیوان مذبوحه» است
قربان عبارت از کارهای نیکی است که انسان بوسیله آن بخواهد خود را به رحمت خداوند نزدیک کند، بنابراین عمل نیکی که انسان انجام دهد تا بدان وسیله خویشتن را به رحمت حق تعالی نزدیک سازد آن کار را قربان گویند؛ مانند فرمایش رسول اکرم(ص) که فرمود: نماز موجب تقرب و نزدیکی هر پرهیزکار به رحمت پروردگار است.
بدیهی است که مراد از تقرب به خدای تعالی، قرابت زمانی و مکانی نیست چرا که بین خالق و مخلوق هیچگونه خویشاوندی وجود ندارد بلکه منظور آن است که از راه طاعت و انجام کارهای شایسته می تواند مشمول الطاف الهی قرار گرفته و به رحمت او نزدیک شود.
کشتن حیوان در مراسم قربانی اشاره به کشتن نفس اماره است و مرد خداشناس با شمشیر برنده عقل و ایمان، حیوان نفس را که به طور دائم وی را به کارهای زشت وا می دارد مقتول سازد و خانه دل را از لوث نفس لئیم پاک گردانده، آنرا در راه حق و پیشگاه محبوب قربانی کند
از جمله اعمالی که حجاج در روز دهم ذیحجه در سرزمین منا انجام می دهند کشتن شتر، گاو و یا گوسفند و انفاق آن به مستحقین است تا به وسیله این عمل نیک به رحمت پروردگار نزدیک شوند که آنرا قربانی گویند.
ادامه اين متن را در ادامه مطلب ببينيد.متشكرم ادامه مطلب
روز عرفهتا بال به بال عشق بستی*تا هست جهان همیشه هستی
روز عرفه، روز شناخت است. عرفه روزي است كه خداي سبحان بندگان خود را به عبادت و اطاعت خويش فرا مي خواند و خوان كرم و احسان و لطف خود را براي آنان مي گسترد و درهاي مغفرت و بخشش و رحمتش را بر روي آنان مي گشايد. روز عرفه
مقدمه: روز عرفه از ايام باشكوه و عظيم است. روزي است كه درهاي آسمان را براي پذيرش تضرعهاي عاشقانه بندگان ذات اقدس اله ميگشايند و باز هم آن فاعل بالعشق خواهان بازگشت اشرف مخلوقاتش به بارگاه امناش است . آري باز هم فرصت براي بازگشت انسان به اصل و جايگاه اعلي اوليهاش را فراهم ميكنند، چقدر بزرگوارند و بزرگوارانه رفتار ميكنند. چقدر ظلم كرديم! چقدر ناديده گرفتيم آن همه رحمت را! ولي باز هم ميخوانندمان، دعوتمان ميكنند و ميخواهند همچو شب قدر به ارزش و منزلت خود نائل شويم. آري روز عرفه، روزي است كه حق تعالي بندگان خويش را به عبادت و اطاعت خود دعوت كرده و از آن سوي سفره جود خود را براي آنها گسترانيده است. ![]() شيطان را در اين روز در غل و زنجير ميكشد و باز هم زمينه پيروزي انسان را بر نفس فراهم ميكند. امام صادق (ع) فرمودهاند: اگر شخص گناهكاري نتواند در شبهاي قدر خود از قدر و منزلت خود به نحو احسنت استفاده كند و بهره گيرد، ميتواند در اين روز از امتيازات برخورداري از رحمت الهي برخوردار شود.1 وجه تسميه روز عرفه: 1. آوردهاند كه: زمانيكه جبرييل مناسك حج ابراهيمي را به ابراهيم خليلالله ميآموخت، چون به عرفه رسيد به او گفت: (عرفت) و او پاسخ بلي را داد - لذا به اين نام خوانده شد. 2. همچنين آوردهاند كه: مردم از اين جايگاه به گناه خود اعتراف ميكنند و بعضي آن را از جهت تحمل و صبر و رنجي ميدانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شوند، چرا كه يكي از معاني «عرف» صبر و شكيبايي است.2 3. همچنين در روايتي آمده كه آدم و حوا پس از هبوط از بهشت و آمدن به كره خاكي در اين سرزمين يكديگر را يافتند و به همين دليل عرفات و اين روز عرفه نام گرفته است.3 پيشينه وقوف در عرفات: عرفات جمع عرفه به معناي شناخت است و از آنجا كه آنجا وادي شناخت و معرفت خدا و نفس و خود است، عرفات نام گرفته. الف) حضرت آدم و عرفات: «فتلقي آدم من و به كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم» - آدم از پروردگارش كلماتي دريافت داشت و با آن به سوي خدا بازگشت و خدا توبه او را پذيرفت؛ چرا كه او توبه پذير است. طبق روايت اما صادق (ع)، آدم پس از خروج از جوار خدا و فرود به دنيا چهل روز هر بامداد بر فراز كوه صفا با چشم گريان در حال سجود بود، جبرييل برآدم فرود آمد پرسيد: چرا گريه ميكني؟ گفت: چرا گريه نكنم در حالي كه خداوند مرا از جوار و بارگاهش بيرون راند و در دنيا فرود آورد. جبرييل گفت: اي آدم، به درگاه خدا توبه كن و به سوي او بازگرد آدم گفت چگونه توبه كنم؟ جبرييل او را در روز 8 ذيحجه به مني برد، آدم شب را در آنجا ماند و صبح با جبرييل به عرفات رفت. پس از نماز عصر آدم را به وقوف در عرفات واداشت و كلماتي را كه از پروردگار دريافت كرده بود به وي تعليم داد. بگو اي آدم: سبحانك اللهم و بحمدك لاالهالاانت عملت سوء و ظلمت نفسي و اعترفت بذنوبي اغفرلي انك انت الغغور الرحيم. آدم تا هنگام غروب آفتاب همچنان دستش به آسمان بلند بود و با تضرع اشك ميريخت، وقتي كه آفتاب غروب كرد، همراه جبرييل روانه مشعر شد و شب در آنجا وقوف كرد و صبحگاهان با كلماتي به دعا پرداخت و به درگاه خدا توبه كرد و خدا توبه او را پذيرفت چرا كه او توبهپذير است. همين مطلب را شيخ صدوق در كتاب «امالي» در روايتي از امام حسن (ع) نقل ميكند كه آن حضرت فرموده است: شخصي يهودي خدمت رسول خدا آمد، او از افراد داناي يهود بود از پيامبر سؤالاتي نمود، يكي از سؤالاتش به اين قرار بود، چرا خداوند به بندگانش امر نمود تا بعدازظهر در صحراي عرفات وقوف نماينده پيامبر اكرم(صلياللهعليهو اله) فرمودند: ساعتي است كه حضرت آدم (ع) در آن ساعت مرتكب معصيت (گناه اولي) شد و خداوند بر امت من واجب نمود تا در بهترين مكانها وقوف نمايند و نزد او تضرع و دعا نمايند تا بهشت را مجدداً در اختيار آنها نهد و آن ساعتي كه مردم از عرفه ميروند يعني مغرب، ساعتي است كه حضرت آدم (ع) در آن ساعت از خداوند خويش سخناني را فرا گرفت و خداوند با رحمت خود بر او بازگشت و توبه را پذيرفت (چرا كه توبهپذير و مهربان) است. و ايشان فرمودند: به خدا قسم كه براي آسمانها دري است از رحمت و توبه و حاجات، احسان و كرم و بخشش و تمام كساني كه در عرفات اجتماع ميكنند شايسته اين صفات هستند. زماني كه آنها ميخواهند از صحراي عرفه خارج شوند خداوند ملائكهاش را گواه ميگيرد كه همه آنان را از آتش جهنم نجات دادم و بهشت را بر آنان واجب گرداندم. ب) حضرت ابراهيم در عرفات: در صحراي عرفات جبرييل پيك وحي الهي، مناسك حج را به ابراهيم(ع) آموخت و ابراهيم(ع) هر يك از مراحل آن را با خلوص و عابدانه برپا داشت و نداي عرفت را در آن سرزمين سر داد. ج) صحراي عرفات همايش شناخت و خودسازي سرور شهيدان عالم حسينبن علي (ع): امام حسين (ع) در بعدازظهر روز عرفه همراه با فرزندان و ياران خود در صحراي عرفات وقوف كرد. وي در آنجا بزرگترين همايش خودسازي و شناخت را در قالب ژرفترين كلمات به ظهور رسانيد. سخناني كه از اعماق وجودش نشأت ميگرفت آنچنان والاست كه آدمي را به تفكر وا ميدارد، برخي از موضوعات آن به شرح زير است: 1- ايشان دعاي خود را با ستايش خداوند آغاز ميكند، ستايشي زيبا و يكتا. «ستايش خداوندي را سزاست كه چيزي قضايش را دور نميسازد و از اعطا و بخشش او جلوگيري نميكند و هيچ آفرينندهاي آفرينش او را ندارد و او سخاوتمندي بيانتهاست» 2- بيان گوشهاي از نعمتهاي بيپايان خداوند كه انسان را درتمام مراحل رشد تكامل دربر گرفته و ياد از مهر مادر و مواظبت و پرستاري آنان را از الطاف خداوند ميشمرد. 3- به شكر نعمتهاي الهي اشاره ميكند و خود را از اداي يك شكر نيز عاجز ميداند. 4- استغفار و انابه عاجزانه به درگاه خداوند و طلب مغفرت از بارگاه حق تعالي. هر فرازي از اين دعا دريچهاي از عشق و نور و محبت و توحيد را در دل انسان ميگشايد. ايشان با اين دعا در صدد است انسان و خدا را بشناساند و نزديكي آن دو را به هم نمايان كند. اين نيايش منطقيترين رابطه خدا با انسان را توضيح ميدهد. ايشان با همه وجود حضور خداوند و احاطه و اشراف او به همه ذرات هستي و نفوذ علم و قدرت و حيات او را به تكتك ذرات و موجودات عالم مشاهده مينمايد و آن چه را ميبيند بر زبان ميراند. 5- فراگيري راه تعليم و تربيت از خدا 6- شناخت و درخواست بهترين مسألتها. 7- تعليم مفاهيم و ادبيات قرآن. و... حال به شرح بخشي از دعاي عرفه با بيان زيباي دكتر شريعتي ميپردازيم: خداي من! خواندمت پاسخم گفتي از تو خواستم عطايم كردي به سوي تو آمدم آغوش رحمت گشودي به تو تكيه كردم نجاتم دادي، به تو پناه آوردم حمايتم كردي خدايا! از خيمهگاه رحمتت بيرونمان مكن از آستان مهرت نوميدان مساز آرزوها و انتظارهايمان را به حرمان مكشان از درگاه خويشت ما را مران اي خدا مهربان! بر من روزي حلالت را وسعت بخش و جسم و دينم را سلامت بدار و خوف و وحشتم را به آرامش و انست مبدل كن و از آتش جهنم رهايم ساز. خداي من! تو چقدر به من نزديكي با اين همه فاصلهاي كه من از تو گرفتهام. تو اين قدر دلسوز مني! خدايا! تو كي نبودي كه بودنت دليل بخواهد؟ تو كي غايت بودي كه حضورت نشانه بخواهد؟ تو كي پنهان بودهاي كه ظهورت محتاج آيه باشد؟ كور باد آن چشمي كه تو را ناظر خويش نبيند كور باد نگاهي كه ديدهباني نگاه تو را درنيابد بسته باد پنجرهاي كه رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود و زيان كار باد سوداي بندهاي كه عشق تو نصيب ندارد. خداي من! مرا از سيطره ذلت بار نفس نجات ده و پيش از آنكه خاك گور بر اندام نشيند از شك و شرك رهاييام بخش خداي من! چگونه نوميد باشم در حالي كه تو اميد مني! چگونه سستي بگيرم در حالي كه تكيهگاه مني! خداي من! اگر آنچه از تو خواستهام. عنايت فرمايي محروميت از غير از آن زيان ندارد و اگر عطا نكني و هر چه عطا جز آن منفعت ندارد يارب! يارب!يارب پينوشتها: 1. كافي، ج 2، صفحه 66 2. فرهنگ دهخدا، ج 10، ص 15818 3. رسول جعفريان، آثار اسلامي مكه و مدينه، نشر مشعر 4. مفاتيح الجنان
عيد قربان راضيه فرهي عيد قربان يكي از اعياد بزرگ مسلمين است در روز دهم ذيالحجه كه آن را اضحي نيز ميگويند. در اين روز حاجيان بيتالله الحرام گوسفند يا شتري را ذبح ميكنند و آن در غير حج مستحب مؤكد است، چنانكه از حضرت رسول (ص) رسيده: اينكه خداوند روز اضحي را عيد قرار داده تا فقرا گوشت فراوان به دستشان رسد، پس به آنها گوشت بخورانيد. اميرالمومنين (ع) فرمودهاند: اگر مردم ميدانستند كه قرباني در روز عيد اضحي چه اجري دارد وام ميگرفتند و قرباني ميكردند، چرا كه با اولين قطره خون آن صاحب قرباني آمرزيده گردد.1 قرباني و عيد قربان در اسلام اين روز سالروز دستور قرباني اسماعيل است به ابراهيم خليلالله. خداوند كه اسماعيل را پس از سالهاي طولاني به ابراهيم هديه كرده بود اكنون او را در معرض آزمايشي بسيار سخت قرار داده و خواهان قرباني اسماعيل است. از او خواسته شده كه اسماعيل را كه اكنون نهالي برومند شده، جواني جان ابراهيم و تنها ثمره زندگياش است را قرباني كند. در اين لحظه بتشكن تاريخ خود در هم ميشكند، از تصور پيام ميشكند، اما فرمان فرمان خداست. ابراهيم بايد انتخاب كند. در پايان يك قرن رسالت خدايي در ميان خلق، يك عمر نبوت و امامت مردم و جهاد عليه شرك و پايهگذاري توحيد و شكستن بت و نابودي جهل و از همه جبههها پيروز بيرون آمدن و از همه مسئوليتها موفق بيرون آمدن، هيچ جا به خاطر خود درنگ نكردن و از راه گامي در پي خويش منحرف نشدن هميشه و همهجا خوب امتحان دادن... حال ميبايست انتخاب سختي ميكرد، وسوسههاي شيطان كار را دو چندان سخت ميكرد. به هر حال ابراهيم آن بنده مخلص خدا به پيام حق تسليم شد، او اين پيام را با هزاران رقت به اسماعيل منتقل كرد؛ شرمگين و خسته، اما اسماعيل با آرامشي قلبي به او اعلام كرد تسليم امر خدا باش و خواهي ديد من از صابران خواهم بود. ابراهيم شگفتزده بود. شروع به قرباني كرد، در كمال انسانيت به اوج رسيده بود، او غريزه فرزند دوستي را زير پا گذاشته و به صعود به عشق حقيقي عينيت ميبخشيد، حال كه از آزمايش الهي سربلند شده، معبود او گوسفندي را براي ذبح ميفرستد. چقدر زيباست حس آزادگي از تعلقات و چقدر زيباتر حس عاشقانه عابد و معبود. و حجاج به پاس بزرگداشت آن روز، در منا گردهم ميآيند. ابراهيمگونه تعلقات خود به هر آنچه رنگ دنيايي و غيرخدايي دارد را ميبايست قرباني كنند. اسماعيل در وادي كيست؟ ثروت و مال، موقعيت و مقام، كسب و كار، زن و فرزند و... هر آنچه تو را از انسان بودنت دور خواهد كرد. آري در اين روز بزرگ بايد آنچنان به يقين قلبي دست يافته باشي كه تمام نفسانيات را قرباني كرده، در خود زمينه رشد تقوا را ايجاد كني تا پله پله به قرب معبود ازلي نزديك و نزديكتر شوي. و خوشا آنان كه از اين فرصت به خوبي استفاده ميكنند و ابراهيموار از اين آزمايش سربلند بيرون ميآيند. ريشه قرباني در اديان و ملل گوناگون قرباني چيست؟2 پيشكش آوردن است، چيزي كه در قرباني مهم است بيشتر آن چيز بايد مظهر ارزش يا خلوص باشد نه استفاده اتفاقي از يك جنس مازاد. آن قدر فرد قرباني كننده به آن چيز تعلق داشته باشد كه براي نتيجه بخش بودن اين عمل در حين اجراي عمل قرباني حالت از دست دادن چيزي با ارزش در او ديده شود. پيشكش يك شيء در بسياري از زمينههاي ديني متداول است. پيشكش ممكن است جاندار يا بيجان باشد. جاندار، حيواني يا در حالت افراطي انساني نيز بوده است و چيز بيجان مثل غلات، برنج و شير را پيشكش ميكردند كه هدف اين نوع قربانيها، خشنود كردن خدايان مربوطه، طلب نعمت يا كسب نتايج مطلوبي چون موفقيت در جنگ يا دوركردن مريضي يا شكرگزاري باشد. در هر حال امر قرباني از آغاز تاريخ بشر وجود داشته و در پارهاي از موارد به علت افراط در آن در برخي اديان و ملل منسوخ گشته، مثلاً در ايران آرياييهاي مقيم اين فلات آنچنان در امر قرباني افراط ورزيدند، حتي در مسأله قرباني انساني نيز حد اعتدال را به طور وحشتناكي ردكردند كه زرتشت با آن مبارزه سختي كرد و قرباني را از آيين خود كمرنگ و حذف نمود.3 منشأ تشريع قرباني4 اين مطلب را با طرح يك سؤال آغاز ميكنيم، آيا خداوند بندگان را مأمور كرده حيواني را ذبح كنند بدون هيچ فايده و نتيجهاي؟ آنچه مسلم و عقلاني است اين است كه مقصود خالق حكيم از ذبح حيوان به مصرف رساندن و احسان مستمندان و قانع آبرومند است كه اين معني منصوص و صريح كتاب مجيد است. بنابراين ذبح حيوان به هدف تأمين ارزاق و كثيري از حوايج ديگر انسانهاي نيازمند است. ( يذكروا اسم الله فيايام معلومات علي ما رزقهم من بهيمه الانعام فكلوا منها و اطعموا البائس الفقير) سوره حج-28،29 نام خدا را در روزهاي معلوم ياد نماييد بر آنچه ايشان را از چهارپايان روزي كرده. پس از گوشت آنها بخوريد و سختي كشيده فقير را از آن اطعام نماييد. بعد از 7 آيه مجدداً ميفرمايد: والبدن جعلناها لكم من شعائرالله لكم فيها خيراً ، فاذكروا اسمالله عليها صواف فاذا وجبت جنوبها فكلوا منها و اطعموا القانع و المعتر كذلك سخرناها لكم لعلكم تشكرون(حج36) و شتران تنومند را براي شما از شعائر الهي قرار داديم، در اين شتران براي شما خير است، پس هنگامي كه آنها براي نحر رديف شدند نام خدا را بر آنها ذكر كنيد، پس چون پهلوي آنها فرود افتاد از آنها بخوريد و به درماندگان آبرومند و فقيراني كه در معرضند بخورانيد، ما اين شتران را براي شما رام و سخر گردانيديم تا تشكر ايزد تعالي را بجا آوريد. پس منشأ قرباني بر طبق آيات قرآني چيزي نيست جز ياري رساندن به مستمندان و گرسنگان. از سوي ديگر ريختن خون حيوان اگر بدون دليل و استفاده خاصي باشد در اسلام منع شده است. چنانكه پيامبر فرمود: به قتل مرسان گوسفند يا شتري را مگر براي خوردن. يا در جاي ديگر فرمودند: كسي كه گنجشكي را بيهوده به قتل رساند، روز قيامت در پيشگاه خداوند فرياد ميزند و ميگويد: پروردگارا، فلان كس مرا بيهوده كشت نه براي بهره گرفتن. منظور از بيان اين دو روايت طرح هدفمند بودن آيين قرباني در اسلام است. موضوع وجود حق فقرا در قرباني به حدي اهميت دارد كه غير از هدي تمتع و قران، خوردن گوشت ساير قربانيهاي كفارات حج بنابر مشهور بر صاحبش حرام است. حتي در برخي روايات به مسلمين توصيه شده كه براي قرباني بهترين و فربهترين حيوانها را انتخاب كنند تا گوشت كافي به اهل استحقاق برسد. اگر اين مسائل به خوبي رعايت ميشد عدالت اقتصادي و اجتماعي در جامعه مسلمين برقرار ميشد و فقرا به حق تعبيه شده خودشان در اموال ثروتمندان ميرسيدند و فاصله طبقاتي و فقر در جامعه اسلامي مشاهده نميشد. هدف باطني قرباني قرباني يكي از شعائر الهي است كه اجراي آن ايجاد تقوا ميكند: «و من يعظم شعائرالله فانها من تقوي القلوب» كسي كه شعائر خدا را بزرگ شمارد، و بر وفق آنها رفتار نمايد تقوي در قلبش راسخ ميگردد و تا اجل مسمي يعني تا آخر عمر از عمل به آن شعائر منتفع ميشود، چرا كه احكام الهي كه شعائر الهي ميباشند به منظور احراز منافع و مصالح دنيا و آخرت مردم وضع شدهاند و اين آيه افاده ميكند كه اعمال حج و از آن جمله قرباني از آغاز تا انجام رو به سوي او داشتن و سير به سوي خداوند است. پس در نتيجه يكي ديگر از اهداف دنبال شده در قرباني قرب به خداوند و نزديك شدن به حريم امن الهي است. اين شعائر كه قرباني از جمله آنها ميباشد هدفش ايجاد تقوا در قلبهاست. چنانكه خداوند ميفرمايد: لن ينال الله لحومها ولادماؤها و لكن يناله التقوي منكم. گوشتهاي قرباني و خونهايي كه در آن هنگام ريخته ميشود هرگز به خدا نميرسد، ولي آنچه به او ميرسد تقواي شماست. يعني قربانيكنندگان تنها با انجام عمل ظاهري قرباني به رضاي حق و مقام قرب نايل نميشوند، مگر اين عمل با خلوص نيت و موافق شرايط تقوي و دوري از منكرات و مناهي، پس در صورتي كه اين حقايق را كه مقصد اعلي حج و ساير عبادات است را به دست نياوري، قرباني كردن هر چند زياد باشد و قرباني فربه براي آنان سودي نخواهد داشت. و از اسرار حج همين است كه حجاج در كنار اين اعمال ظاهري بايد صاحب تقوي شوند، يعني با خلوص نيت و ايمان شديد قلبي آنها را بجا آورند تا حج مقبولي داشته باشند. يك نكته جالب در امر قرباني جايگزيني روزه است كه البته مشروط به 2 شرط است: 1- حيوان براي قرباني نباشد 2- فرد استطاعت قرباني را نداشته باشد. قرآن مجيد ميفرمايد: كسي كه عمره را به حج رسانيد پس آنچه از قرباني كه در توانش باشد انجام دهد، پس آن كس كه نيابد سه روز در ايام حج روزه دارد و هفت روز هنگام بازگشت به وطن. (بقره- 196) نتيجهگيري و خلاصهاي از اسرار و فلسفه قرباني 1- فداكردن مال و انفاق آن در راه خدا از جمله حكمتهاي قرباني است. 2- امر قرباني ظاهر و باطني دارد، ظاهر آن ذبح حيوان است به هدف دستگيري از گرسنگان، باطن آن كشتن نفس اماره است. انسان كه در عرفه به شناخت و در مشعر به شعور و آگاهي رسيد، امروز با كسب اطلاعات كافي درمورد خويش و خداي خويش بايد حيوان نفس را قرباني كند تا از اين طريق به اوج كمال خود نايل شود. 3- در برخي روايات قرباني را سبب آمرزش گناهان نيز دانستهاند و گفته شده، با ريختن اولين قطره خون قرباني گناهان صاحبش بخشيده ميشود (البته شرط اخلاص را نبايد فراموش كرد). 4- سير كردن گرسنگان، همانطور كه گفتيم قرآن فرموده: فكلوا منها واطعموا القانع و المعتر، از گوشتهاي قرباني هم خودتان ميل كنيد هم به قانع و فقير دهيد. 5- هدف عالي قرباني «تقوا» است. قرباني بايد از روي خلوص نيت انجام پذيرد تا سبب شكوفايي روح ايثار، نشان دادن ميزان عشق و قرب به خدا باشد. تا تقوا در دل و قلب مسلمان ايجاد شود
![]() هفت قدم تا ازدواج بی دردسر
حتماً برای شما هم اتفاق افتاده که دلتان خواسته باشد زمان را نه یک ساعت که یک دقیقه عقب ببرید و همه چیز را جبران کنید. اتفاقی که برای خیلی ها در زندگی مشترک رخ می دهد و آرزو می کنند زمان چند روز ، چند ماه یا چند سال به عقب برگردد تا اشتباهات خود را اصلاح کنند. اشتباهاتی که اگر هوشیار باشید ، می توانید جلوی آنها را در همان دوران نامزدی بگیرید.
1. شما هم کامل نیستید :
ازدواج پیوند مقدسی است . آنقدر مقدس که خیلی ها برای حفظ حرمت آن، زندگی خود را زیر و رو می کنند. ممکن است شما با کسی نامزد کرده باشید که از هر لحاظ برای ازدواج مناسب به نظر برسد اما این دلیل نمی شود که بی عیب و نقص باشد و به محض دیدن ایرادهای خلقی و رفتاری او ، زمین و زمان را بهم بریزید و حس کنید که به ساحت مقدس عشقتان توهین شده است! شما دو آدم خاکستری هستید که قرار است مثل تمام آدم های دنیا یک روند رو به رشد را طی کنید تا به کمال برسید. اگر همسفرتان در مسیرش سکندری می خورد، به جای سرزنش کردن او و نگرانی از این که یک عمر بدبخت شده اید، زیر دست و بالش را بگیرید تا راه رفتن را یاد بگیرد.
2. عشق تحمیلی :
اگر احساس کنید کسی میخواهد خودش را به شما تحمیل کند، چه میکنید؟ اولین واکنش همه ما « فرار کردن » از دست اوست بنابراین به جای « تحمیل کردن » خود به طرف مقابل، خیلی عادی رفتار کنید ، نه آنقدر بیاعتنا و نه آنقدر احساساتی که او را پشیمان کنید و فراری بدهید . خودتان باشید و بگذارید گذر زمان و رفتار منطقی هر دوی شما عشق و علاقه پایدار و محکمی را بین تان ایجاد کند . عشق ناشی از یک حس خوب ، نه عادت و وابستگی ناشی از اجبار . یادتان باشد شما اگرچه قرار است یک زندگی مشترک را شروع کنید اما برای درک علاقه ای که به هم دارید، باید کمی از هم فاصله بگیرید تا بتوانید بهتر همدیگر را ببینید و دلایل دوست داشتن تان را هر لحظه به یاد بیاورید.
3. شما رأس دنیا نیستید :
مراقب باشید از آن طرف بام نیفتید ! همانقدر که بت ساختن از طرف مقابل و بی عیب و نقص دیدن او اشتباه است ، بی عیب دیدن خود و غرور بیجا داشتن هم اشتباه است. فکر نکنید که شما قرار است مرکز دنیا باشید و همه خود را با شما تطبیق دهند. نامزد شما و خانواده او هم خط مشی ها و طرز فکرهای خودشان را دارند که چند دهه با آنها زندگی کرده اند. اطمینان و اعتماد به نفس بیش از حد شما می تواند بین دو خانواده فاصله های پر نشدنی بیندازد.
4. رؤیا پردازی حدی دارد !
چشمتان را باز کنید ، روی داشته های خودتان نه روی داشته های دیگران . به این فکر کنید که این زندگی ، خوب یا بد ، زندگی مشترکی است که شما باید آن را شروع کنید و بسازید. « ساختن » مهم ترین فعلی است که باید در زندگی صرف کنید . محض اطلاعتان بگوییم که این ساختن به معنی سازگار شدن و سوختن و ساختن نیست . باید سازندگی پیشه کنید. دست از رؤیابافی درباره زندگی و اگر و مگرها بردارید و ببینید با ظرفیتی که در خودتان سراغ دارید و شناختی که از نامزدتان پیدا کرده اید، چقدر می توانید برای بهتر شدن و عمق گرفتن زندگی تان تلاش کنید. هرگز ! هرگز ! هرگز ! بعد از عقد شروع به حسرت خوردن درباره گزینه های دیگری که می توانستید به جای نامزدتان داشته باشید ، نکنید. نه به خاطر این که زندگی به عقب بر نمی گردد، نه! چون باید اساس کارتان سازندگی باشد نه خراب کردن هر چه تا حالا بدست آورده اید. اگر دیدید سازندگی به جایی نمی رسد یک بحث جداست . اما لااقل به خودتان فرصت آزمودن زندگی جدیدتان را بدهید !
5. مثل یك راه بیپایان :
با کمی دقت و تیزهوشی میتوانیم طوری رفتار کنیم که همیشه برای هم، حرفی برای گفتن داشته باشیم و از هم خسته نشویم. مطالعه، آگاهی از آنچه در اطراف ما میگذرد، آگاهی از علایق و نیازهای طرف مقابل و ... همگی راهکارهایی است که 2 نفر را همیشه برای هم دوستداشتنی و نو نگه میدارد. در یک کلام اگر از همدیگر « عقب بمانیم » زندگیمان نابود میشود مثل ترازویی که همیشه یک کفه آن سنگینتر از دیگری است. زن و مرد باید هم پای هم حرکت کنند تا همیشه همراه هم باشند.
6. ساده اما نه مثل بچهها :
بچهها را دیدهاید که چطور بیپروا و آزاد ابراز احساسات میکنند. هرچند قرار نیست ما هم مثل کودکان رفتار کنیم اما باید صداقت و آزادی در نشان دادن احساسات را از آنها یاد بگیریم . وقتی احساساتمان را صادقانه بیان میکنیم، همانطور هم جواب میگیریم. بنابراین بهجای اینکه با تکلف رفتار کنیم و از ابراز احساسات بترسیم، راحت و آزاد ابراز محبت کنیم. حتی با گفتن دلخوریهایمان، به طرف مقابل فرصت دفاع میدهیم و همین فرصت، کدورتهای بین ما را از بین میبرد؛ پس از حرفزدن نترسیم.
7. پدر و مادر نشانه او هستند :
اختلاف عروس و داماد با خانواده طرف مقابل آنقدر تکراری و نخنماست که بهتر است اصلاً درباره آن حرف نزنیم. فقط یادمان باشد پدر و مادر او بخش مهمی از زندگی و حتی شخصیت او هستند و آزردن آنها مساوی است با آزردن کسی که خیلی دوستش داریم. از طرفی همسر ما هر چقدر هم که با گذشت و مهربان باشد، تحمل بیاعتنایی و کماعتنایی به عزیزانش را ندارد. بنابراین اگر تلافی هم نکند، دلخور و افسرده خواهد شد و به تدریج از ما متنفر میشود. یادتان باشد نامزدی میتواند شیرینترین دوران پیش از شروع زندگی مشترک باشد اگر توقعها ، خواستهها و محبتها خالص و دوستداشتنی و همراه با عقل و منطق باشد.
جدیدترین مدلهای شال گردن و کلاه و دستکش
ادامه اين مدل هاي زيبا را در ادامه مطلب ببينيد.
"لطفا نظر فراموش نشه" ادامه مطلب [ چهار شنبه 11 آبان 1390برچسب:لباس زمستاني,مدل كلاه زمستاني,مدل شال و دستكش,لباس بافتني,انواع بافت,مدلهاي بافت زيبا, ] [ 8:26 ] [ بهار ]
[ سه شنبه 10 آبان 1390برچسب:نقاشي هاي زيبا,نقاشي سه بعدي,سه بعدي,نقاشي,نقاشي هنرمندانه,لذت نقاشي, ] [ 8:36 ] [ بهار ]
خانه ها و محله های بسیار زیبا
با تشكر فراوان از گروه گل ياس
چطور و چگونه بهتر زندگی كنیم؟
پرسیدم چطور بهتر زندگی كنم؟
با كمی مكث جواب داد:
گذشتهات را بدون هیچ تأسفی بپذیر
با اعتماد زمان حالت را بگذران
و بدون ترس برای آینده آماده شو
ایمان را نگهدار و ترس را به گوشهای بیانداز
شكهایت را باور نكن
و هیچگاه به باورهایت شك نكن
زندگی شگفت انگیز است، در صورتیكه بدانی چطور زندگی كنی
پرسیدم آخر ...
و او بدون اینكه متوجه سؤالم شود، ادامه داد:
مهم این نیست كه قشنگ باشی،
قشنگ این است كه مهم باشی! حتی برای یك نفر
كوچك باش و عاشق ...
كه عشق، خود میداند آیین بزرگ كردنت را
بگذار عشق خاصیت تو باشد، نه رابطهی خاص تو با كسی
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطهی پایان رسیدن
داشتم به سخنانش فكر میكردم كه نفسی تازه كرد و ادامه داد:
هر روز صبح در آفریقا آهویی از خواب بیدار میشود
و برای زندگی كردن و امرار معاش در صحرا میچرد
آهو میداند كه باید از شیر سریعتر بدود،
در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد
شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد
و میداند كه باید از آهو سریعتر بدود تا گرسنه نماند
مهم این نیست كه تو شیر باشی یا آهو
مهم اینست كه با طلوع آفتاب از خواب برخیزی و برای زندگیت،
با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن كنی
به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی میخواستم باز هم ادامه دهد
و باز هم به ...
كه چین از چروك پیشانیش باز كرد و با نگاهی به من اضافه كرد:
زلال باش ...،
زلال باش ...،
فرقی نمیكند كه گودال كوچك آبی باشی، یا دریای بیكران
فقط، اگر حقیقتاً
زلال باشی، آسمان در توست
و تو جاری هستی تا زندگی جاری باشد ...
زندگی قانـــــــون نیست
زندگی قافیه باران است
من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند
تو بهاری و به اندازه ی باران خدا زیبایی
و بلندای امیدت پاسداشتی مداوم برای زندگیست
دوستت دارم ...
در تمام روزهای عاشقی که گذشت ،
حتی یک لحظه از آن روزها نیز از یادم نرفت
با اینکه قلبم بارها شکست
اما دلم باز هم به پای تو نشست
به هیچکسی دل نبست
با خودش عهد بست ، که این عشق اول و آخر است ،
همین و بس!
روزهای شیرین زندگی ام با تو
آرامش ، این تنها چیزیست که خواسته ام از تو
صداقت ، این تنها کلامیست که انتظار دارم از تو
حرف از وفاداری نمیزنم ، در عشق بی وفایی معنا ندارد
تو همیشه وفادار بمان
و ببین که قلبم جز به عشق تو نفس کشیدن دیگر کاری ندارد
نه عزیزم دیگر هیچ راهی ندارد
اینکه قلبم عاشق تو است و دیگر هیچ سرپناهی جز تو ندارد
اگر روزی بی تو باشم ، میخواهم که دنیا نباشد
اگر قرار باشد زنده باشم ، نمیخواهم هیچکسی جز تو در قلبم باشد
تو چه کردی با دل من
این نیست حال و هوای گذشته های دور من
اینک حس میکنم تویی زندگی من
گرتو نباشی نیست نفسی برای زنده ماندن من
یک جمله باقی مانده که ناتمام نماند شعر من
خیلی دوستت دارم عشق من
کاش می شد خالی از تشویش بود
برگ سبزی تحفه ی درویش بود
کاش تا دل می گرفت و می شکست
عشق می آمد کنارش می نشست
کاش با هر دل , دلی پیوند داشت
هر نگاهی یک سبد لبخند داشت
کاش لبخندها پایان نداشت
سفره ها تشویش آب ونان نداشت
کاش می شد ناز را دزدید و برد
بوسه رابا غنچه هایش چید و برد
کاش دیواری میان ما نبود
بلکه می شد آن طرف تر را سرود
کاش من هم یک قناری می شدم
درتب آواز جاری می شدم
آی مردم من غریبستانی ام
امتداد لحظه ای بارانیم
شهر من آن سو تر از پروازهاست
در حریم آبی افسانه هاست
شهر من بوی تغزل می دهد
هرکه می آید به او گل می دهد
دشتهای سبز , وسعتهای ناب
نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب
باز این اطراف حالم را گرفت
لحظه ی پرواز بالم را گرفت
می روم آن سو تو را پیدا کنم
در دل آینه جایی باز کنم .
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته
از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته
یک سینه غرق مستی دارد هوای باران
از این خراب رسوا امشب دلم گرفته
امشب خیال دارم تا صبح گریه کردن
شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته
خون دل شکسته بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا امشب دلم گرفته
ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو
پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته
گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است
فردا به چشم اما امشب دلم گرفته
اگر عاشق کسی هستید حتماً بخوانید
هدف از ابراز عشق انجام دادن کاری برای سعادت کسی است که دوستش دارید .
پس اگر عاشق کسی هستید، باید زبان صحبت کردن با او را یاد بگیرید !
ما آدم ها به روش های متفاوت نسبت به همدیگر ابراز عشق یا آن را دریافت می کنیم اما اگر نفهمیم که همسرمان چه چیزی را ابراز عشق می داند، میزان موفقیت مان در زندگی زناشویی به تدریج کم فروغ میشود و علتش را هم متوجه نمی شویم. اینجاست که باید زبان عشق همسرمان را یاد بگیریم و بفهمیم .
همه زوجین زبان مشترکی برای درک عشق ندارند. ممکن است زبان محبت شما با همسرتان متفاوت باشد و از این مسأله غافل باشید. ممکن است زبان محبت شما هدیه گرفتن و زبان محبت همسرتان صرفاً تأیید کردن باشد . خیلی از مردان با کارهایی مانند تعمیر میز شکسته آشپزخانه ، علاقه خود را به همسرشان نشان می دهند در صورتی که زنان با بیان کلمات این کار را می کنند. بالاخره زنان و مردان راه های متفاوتی برای بیان احساسات خود دارند. پس به شکلی که همسرتان از طریق آن ابراز احساس می کند، احترام بگذارید.
1) زبان اول : تأیید و تشویق
شاید همسر شما از آن دسته افرادی باشد که دوست دارد با تأییدکردنش به او ابراز علاقه کنید. به عنوان نمونه برای اینکه شب ها کیسه زباله را بیرون از خانه می برد، از او تشکر کنید. اما توجه داشته باشید که این تشکر شما باید به شیوه ای درست باشد: « ممنونم از اینکه کیسه زباله را بردی » نه اینکه : « حالا که داری کیسه زباله رو می بری، تازه بوی بدش بلندشده ! » . بهتر است که لحن سخن تان طعنه آمیز نباشد. به یاد داشته باشید که تشویق ها همگی بر ارزشمندی همسرتان صحه می گذارند و رابطه ای نزدیک و صمیمی بین تان خلق می کنند. با استفاده از کلام تاییدآمیز به طور شفاهی از همسرتان تعریف کنید و از اینکه برای شما کاری انجام داده، قدردانی کنید. صمیمانه به حرف هایش گوش دهید و تمام تلاش تان را برای تحقق آرزوها و اهدافش به کار برید . اگر روی نقاط ضعف همسرتان تکیه کرده اید، حتماً مسأله را هر چه زودتر حل و فصل کنید . هرگز با تحکم یا تهدید، درخواست یا پیشنهاد خود را منعکس نکنید و بدانید که راه های ارتباط کلامی پرمهر بسیاری وجود دارند. فهرستی از نکاتی را که همسرتان می پسندد، تهیه و بر اساس آن فهرست، از او تعریف کنید .
2) زبان دوم : اختصاص وقت
آیا تا به حال به این موضوع توجه کرده اید که همسرتان در گله و شکایتی که از شما در زندگی زناشویی اش داشته ، مدام در صحبت هایش به این مساله اشاره کرده که : « چرا وقتی برای او نمی گذارید؟! » این یعنی زبان محبت و عشق ورزی به همسرتان و وقت گذاشتن برای اوست . شاید با خودتان بگویید که شما همیشه با او بوده اید اما وقت گذاشتن به معنای توجه و تمرکز شما به همسرتان است نه به معنای کنار هم بودن . بهتر است زمانی که با همسرتان هستید او را در کانون توجه خود قرار دهید. حال که زبان محبت همسرتان را فهمیده اید، بهتر است وقتی با او هستید کاملاً حواستان به او باشد و حین صحبت با او تمرکز بیشتری داشته باشید؛ کارهای مورد علاقه همسرتان را انجام دهید و از انجام فعالیت های مشترک لذت ببرید. هر روز حداقل ۱۰ دقیقه در مورد مسائلی غیر از کار ، خانواده ، وظایف و رابطه تان صحبت کنید. برخی افراد فکر می کنند همیشه در حال برقراری ارتباط با همسرشان هستند در حالی که در واقع در حال انجام کارهای روزمره اند. ارتباط برقرار کردن واقعی یعنی اینکه شما در رابطه با موضوعات خصوصی، اهداف و رؤیاهایتان با همسرتان صحبت کنید. به عنوان نمونه موضوعاتی مانند اینکه آیا شده برای چیزی حسرت بخوری؟ وقتی بچه بودی، مامان را بیشتر دوست داشتی یا بابا را؟ سال گذشته بهترین کاری که انجام دادی و حالا به آن افتخار می کنی چه بوده است؟ هرچه سؤالات خصوصی تر باشد، درجه صمیمیت شما بالاتر می رود.
3) زبان سوم : هدیه دادن
شاید شما برای همسرتان وقت می گذارید و مدت زمانی را به او اختصاص می دهید یا اینکه از کارهایی که برای زندگی تان انجام داده است به صورت شفاهی تشکر می کنید اما هنوز نتوانسته اید به همسرتان ابراز عشق کنید. شاید زبان محبت کردن به همسر شما ، دادن هدیه باشد . برخی از هدایا گران قیمت هستند و برخی ارزان قیمت ، از نظر کسی که زبان اصلی محبت او دریافت هدیه است ، قیمت هدیه اهمیت چندانی ندارد بلکه اعطای آن به عنوان نمادی از عشق برایش اهمیت دارد. شاید انتخاب هدیه برایتان مشکل باشد اما بدانید که حتی دادن یک شاخه گل نیز می تواند مخزن عشق او را پر کند. علایق و سلیقه همسرتان را بهتر بشناسید و تصمیم بگیرید هر ماه هدیه ای هر چند کوچک به او بدهید. بهترین هدیه برای کسی که زبان محبت او دریافت هدیه است حضور فیزیکی شما در زمان بحران است.
4) زبان چهارم : خدمت کردن
هر کدام از شما به نوعی عشق خود را نسبت به همسرتان با انجام کارهایی نشان می دهید به عنوان نمونه با پخت و پز یا چیدن میز، شستن ظرف ، بردن زباله به بیرون، نظافت پنجره ها، شستن ماشین و... اما اگر می بینید از این مساله انتقاد دارید که همسرتان نتوانسته کاری برای شما انجام دهد، نشان می دهد که زبان اصلی محبت شما ، خدمت کردن است . خدمت نباید اجباری باشد بلکه باید آزادانه صورت بگیرد. خدمت عاشقانه یعنی برآورده ساختن انتظارات همسر . اما فراموش نکنید که به جای امر ، درخواست کنید چرا که این ۲ واژه تفاوت معنایی بسیاری دارند. شما با درخواست به نوعی ابراز عشق می کنید. فهرستی از کارهایی را که همسرتان دوست دارد مطابق میل او انجام دهید همان گونه که قبل از ازدواج مدام با خدمت کردن به یکدیگر احساس عشق می کردید در زندگی زناشویی تان نیز از این روش غافل نشوید. اگر زبان محبت به همسر شما خدمت کردن باشد، با این کار خواهید دید که چگونه رابطه تان بهتر و صمیمی تر خواهد شد.
5) زبان پنجم : لمس
لمس کردن هم یکی از راه های ابراز محبت است. راه های ابراز علاقه به یکدیگر در زوجین عبارتند از :
الف) گرفتن دست یکدیگر ،
ب) در آغوش کشیدن ،
ج رابطه زناشویی .
در صورتی که زبان همسر شما لمس کردن باشد شاید اگر او از چیزی دلگیر یا دلتنگ باشد و گریه کند، در آغوش کشیدن او بهترین نوع عشق ورزیدن به او باشد. از شیوه های مثبت و لذت بخش برای این منظور استفاده کنید.
توجه داشته باشید که همسر شما قادر به خواندن ذهن شما نیست
پس بهتر است درباره نیازهای عشقی تان صحبت کنید
و زبان محبتی را که باعث می شود بیشتر یکدیگر را درک کنید
با همسرتان در میان بگذارید.
با تشكر از گل ياس عزيز
باورهای موفق ترین انسانهای روی زمین
آیا هیچ وقت آدم های شاد و موفقی را كه به رویاهایشان رسیده اند، دیده اید؟ تا حالا دلتان خواسته از آنها بپرسید نظرشان درباره خودشان چیست و اصلا دنیا را چطوری می بینند؟
سال هاست كه درخصوص افراد استثنایی كه در تجارت، ورزش و دیگر رشته ها موفقند، تحقیق می شود. در این سال ها بعضی باورهای مهم و اساسی درباره این انسان های موفق سالم و شاد به اثبات رسیده است. اگر شما هم دوست دارید شادتر باشید و زندگی در كنترل خودتان باشد، بهتر است با ما همراه شوید و چند هفته ای را با این 5 باور مهم طی كنید. باورهای ما پنجره ای هستند كه ما از آن به دنیا نگاه می كنیم. آنها تمام زمینه های زندگی مان را شكل می دهند. اگر تصمیم بگیرید با نظر مثبت به زندگی نگاه كنید، دیدگاه شما خوش بینانه و قدرتمند می شود و خیلی زود از این طرز برخورد با دنیای اطرافتان بهره می برید.
خودتان بهتر از هر كسی خودتان را می شناسید :
مردی یك شب كلید خانه اش را گم كرده بود و نمی توانست وارد خانه شود. او بیرون منزل در نور چراغ كوچه دنبال كلیدش می گشت. كمی بعد همسایه اش او را دید و به كمك او آمد تا با هم كلید را پیدا كنند. اما بی فایده بود. پس از كلی جستجو همسایه از او پرسید: اگر تو كلید را در منزل گم كرده ای، چرا در خیابان دنبال آن می گردی؟ مرد پاسخ داد: چون در خیابان نور بیشتر است! حالا تصور كنید شما جهت و معنای زندگی را گم كرده اید. اگر از مردم بپرسید اهداف شما در زندگی چه باید باشد، درست مثل این است كه در خیابان دنبال كلیدی بگردید كه در خانه جا گذاشته اید. هیچ كس به شما نمی تواند بگوید چطور به زندگی تان معنا ببخشید. روش دیگران به درد شما نمی خورد. شما باید درون خودتان را جستجو كنید. حتی اگر یك عمر برای یافتن پاسخ های خود جای دیگری را جستجو كرده اید، به محض این كه به درون خودتان رجوع كنید، می بینید كه پاسخ سوال های زندگی برای شما روشن می شود.
اگر گام به گام پیش بروید، به هر چه بخواهید می رسید :
حقیقت این است كه هر نوع مهارتی را می توان یاد گرفت، هر مشكلی را می شود حل كرد و هر كاری را می توان به نتیجه رساند، فقط اگر مرحله به مرحله پیش بروید و كارهای بزرگ را به قسمت های كوچك تر تقسیم كنید. وقتی یك كار بزرگ را به چند مرحله كوچك تر تقسیم كنید، انجام آن آسان تر می شود و دیگر به نظرتان سنگین نیست. ما ناخودآگاه در بسیاری موارد این كار را انجام می دهیم. مثلا وقتی قرار است یك شماره تلفن را به خاطر بسپاریم، اعداد آن را 3 تا 3 تا یا 2 تا 2 تا حفظ می كنیم. نكته مهم آن است كه اگر می خواهید دیوار بین خود و رویاهای زندگی تان را بردارید، بهترین كار آن است كه آجر به آجر پیش بروید تا به هدفتان برسید.
اگر روش شما جوابگو نیست، آن را عوض كنید :
دكتر اسپنسر جانسون، نویسنده كتاب چه كسی پنیر من را برداشت، فرق بین آدم ها و موش ها را این طور توصیف می كند. وقتی یك موش حس می كند تلاش هایش به نتیجه نمی رسد، روش خود را عوض می كند، اما وقتی آدم ها حس می كنند كاری كه انجام می دهند به نتیجه نمی رسد، عصبانی و خسته می شوند و دوست ندارند روش خود را عوض كنند. حتی گاهی اگر كسی راهكار تازه ای را به آنها نشان دهد، حالت دفاعی به خود می گیرند و می گویند: "من همیشه این كار را همین طور انجام داده ام. "یا" من آدمی این مدلی هستم." در اصل این آدم ها از پذیرفتن راهكار تازه و انجام آن می ترسند و حس می كنند ترسشان به این معناست كه دیگر روش ها اشتباه است. همیشه آنچه به نظر ما طبیعی و صحیح به نظر می رسد، در اصل محصول باورهایتان است و به ندرت نشان دهنده همه احتمالات و امكانات پیش رویمان یا تخمین صحیحی از توانایی هایمان است. اگر واقعا می خواهید در زندگی خود نتایج متفاوتی به دست بیاورید باید از حصاری كه به منظور راحتی دور خود كشیده اید، پا را فراتر بگذارید و راهكارهای متفاوتی را امتحان كنید.
شكست هرگز وجود ندارد :
تنها شكستی كه در زندگی وجود دارد، این است كه دست از یادگیری بردارید. جز این مورد هر نتیجه ای كه پیش رویتان می آید، بازتابی است كه به شما می گوید آیا راهكار انتخابی شما را به هدف نزدیك تر كرده یا دورتر. آدم هایی كه به اهدافشان می رسند، یك خصوصیت مشترك دارند، آنها از شكست و اشتباه نمی ترسند، چون می دانند هر اشتباه یا شكست فرصتی است برای یادگیری كه باید از آن استفاده كرد شكست، لازمه یاد گرفتن است.
شما همین حالا در حال شكل دادن آینده تان هستید :
تفاوت بارزی كه میان افراد موفق و ناموفق وجود دارد، این است كه افراد موفق در حال زندگی می كنند اما افراد ناموفق در گذشته سیر می كنند. اگر دائم به گذشته بچسبید، تمام زیبایی ها و فرصت هایی را كه زندگی در حال حاضر به شما ارزانی كرده از دست می دهید. اگر هم در حال زندگی كنید بسرعت می توانید فرصت های رسیدن به اهدافتان را صید كنید. مهم نیست در گذشته چقدر تلاش كرده اید. هر لحظه از هر روز زندگی فرصت تازه ای است تا به خوشبختی و موفقیت نزدیك تر شوید. اگر بار دیگر ترس های قدیمی و باورهای محدودكننده مانع شادی و موفقیت شما شدند، آنها را در ذهن تان متوقف و در درون تان افكار مثبت و خوش بینانه را جایگزین افكار منفی كنید. قدرت باورهای مثبت آنقدر زیاد است كه می توانید به كمك آنها از تمام لحظات زندگی پلی برای موفقیت بسازید. با تشكر فراوان از گل ياس
موفقیت یعنی از شکستی به شکستی دیگر رفتن بدون اینکه شور و اشتیاق خود را از دست بدهیم
فقط آنها که جرات شکست خوردن دارند
وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی ها را تکرار کرد؟
کشتى در ساحل امن تر است، ولى براى این منظور ساخته نشده است: "حرکت کن"
دنیا خوابی است که اگر آن را باور کنی پشیمان می شوی ... امام علی (ع)
وارد مبارزاتی شوید که آنقدر بزرگ باشند که به حساب آیند و آنقدر کوچک باشند که بتوانید در آنها پیروز شوید
با تشكر از گروه گل ياس
به نام خداوندي كه يادش،دريا دريا مرا از انبوه تاريكي ها مي رهاند و ذكرش، كلمه به كلمه عشق را در من جاري ميسازد و اقيانوس اقيانوس معرفت و دوستي در من موج ميزند. پس اميدوارم عبادتي را نصيبم سازد كه بي نياز به هركه وهرچه همواره از او ياري بجويم.
از دريچه قلبم و از پشت پرچينهاي زيباي محبت حصاري از عشق ميكشم و آن را با زيباترين واژه دوستي مي نگارم تا روزي چشمان پر نور تو را كه تلألويي از مهرباني و صفا است دوباره ببينم و آنرا با زيباترين نسيم آشنايي زينت دهم. زندگي بدون تو مفهوم گنگ و مبهمي از نبودن است. با تو ديگر در سحر روياهايم تنها نيستم ياد تو آرامشي در تمام وجودم گسترانيده كه تا ابد آن را فراموش نخواهم كرد.
تو آن دريا كه ساماني نداري من آن موجم كه در ساحل اسيرم تو آن كوهي كه پاياني نداري منم آن كوه پيمايي كه پيرم تو آن بالا به روي قله كوه منم پايين به روي خاك نمناك تو آن دشتي به هر سو سايه گستر منم مرداب،مردابي خطرناك تو آن چشمه كه مي جوشي ز اعماق من آن خاك كويرم در بيابان تو جاري مي شوي در كوه و صحرا منم درمانده و پايبند زندان مكن بيهوده خود را خسته من كه من از ايستادن نا گزيرم تو بايد رخت بربندي از اينجا ولي من خاك ومرداب و كويرم
همه فكرم مشغول به وجود توست وجودي كه در نهايت زندگي به من پيوند خورده و پايان آرامش قلبم شروع وجود توست شروعي كه انتهاي آن نيستي زندگي من است.
اي كاش به ياريم مي آمدي...اي كاش مي توانستم خلوت عشقمان را براي هميشه نگهبان باشم كاش مي توانستم روزنه هاي غم را مسدود كنم،اي كاش سايه بي كسي هايم با آفتاب لبخندت محو مي شد و اي كاش ديگر هيچ دردي نبود و هيچ غصه اي. اي كاش نهال عشق تو درون قلبم شكوفا شود و هميشه سبز بماند خوشرنگ به رنگ قلب تو قلب پاكي كه همه زندگي من است اما صدها افسوس چرا كه ياري كننده اي نيست همگي نگهبان ها فراموش شده اند لبخندها گريزانند و دردها بي پايان،اكنون غصه هاست كه نورافشاني مي كنند سبزي ها به سياهي رسيده اند براي پاكي ها خود سؤالي است بي جواب وزندگي افسانه اي بيش نيست.
داستان در مورد بنده ی فراموشکار یست که وجود خدا را از یاد برده ..
من یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد . می توانست ، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد . هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت . هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد .
اما من ! هرگز حرف خدا را باور نکردم ، وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم . چشم هایم را بستم تا خدا را نبینم و گوش هایم را نیز ، تا صدای خدا را نشنوم . من از خدا گریختم بی خبر از آن که خدا با من و در من بود .
می خواستم کاخ آرزو هایم را آن طور که دلم می خواهد بسازم نه آن گونه که خدا می خواهد . به همین دلیل اغلب ساخته هایم ویران شد و زیر خروارها آوار بلا و مصیبت ماندم . من زیر ویرانه های زندگی دست و پا زدم و از همه کس کمک خواستم . اما هیچ کس فریادم را نشنید و هیچ کس یاریـم نکرد . دانستم که نابودی ام حتمی است . با شرمندگی فریاد زدم خدایا اگر مرا نجات دهی ، اگر ویرانه های زندگی ام را آباد کنی با تو پیمان می بندم هر چه بگویی همان را انجام دهم . خدایا ! نجاتم بده که تمام استخوان هایم زیر آوار بلا شکست . در آن زمان خدا تنها کسی بود که حرف هایم را باور کرد و مرا پذیرفت . نمی دانم چگونه اما در کمترین مدت خدا نجاتم داد . از زیر آوار زندگی بیرون آمدم و دوباره احساس آرامش کردم . گفتم : خدای عزیز بگو چه کنم تا محبت تو را جبران نمایم ؟
.
.
.
خدا گفت : هیچ ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم ...
گفتم : خدایا عشقت را پذیرفتم و از این لحظه عاشقت هستم . سپس بی آنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رویایی زندگی ام ادامه دادم . اوایل کار هر آنچه را لازم داشتم از خدا درخواست می کردم و خدا فوری برایم مهیا می کرد . از درون خوشحال نبودم . نمی شد هم عاشق خدا شوم و هم به او بی توجه باشم . از طرفی نمی خواستم در ساختن کاخ آرزو های زندگی ام از خدا نظر بخواهم زیرا سلیقه خدا را نمی پسندیدم . با خود گفتم اگر من پشت به خدا کار کنم و از او چیزی درخواست نکنم بالاخره او هم مرا ترک می کند و من از زحمت عشق و عاشقی به خدا راحت می شوم . پشتم را به خدا کردم و به کارم ادامه دادم تا اینکه وجودش را کاملاً فراموش کردم . در حین کار اگر چیزی لازم داشتم از رهگذرانی که از کنارم رد می شدند درخواست کمک می کردم . عده ای که خدا را می دیدند با تعجب به من و به خدا که پشت سرم آماده کمک ایستاده بود نگاه می کردند و سری به نشانه تاسف تکان داده و می گذشتند . اما عده ای دیگر که جز سنگ های طلایی قصرم چیزی نمی دیدند به کمکم آمدند تا آنها نیز بهره ای ببرند . در پایان کار همان ها که به کمکم آمده بودند از پشت خنجری زهرآلود بر قلب زندگی ام فرو کردند . همه اندوخته هایم را یک شبه به غارت بردند و من ناتوان و زخمی بر زمین افتادم و فرار آنها را تماشا کردم . آنها به سرعت از من گریختند همان طور که من از خدا گریختم . هر چه فریاد زدم صدایم را نشنیدند همان طور که من صدای خدا را نشنیدم . من که از همه جا ناامید شده بودم باز خدا را صدا زدم . قبل از آنکه بخوانمش کنار من حاضر بود . گفتم : خدایا ! دیدی چگونه مرا غارت کردند و گریختند . انتقام مرا از آنها بگیر و کمکم کن که برخیزم .
خدا گفت : تو خود آنها را به زندگی ات فرا خواندی . از کسانی کمک خواستی که محتاج تر از هر کسی به کمک بودند .
گفتم : مرا ببخش . من تو را فراموش کردم و به غیر تو روی آوردم و سزاوار این تنبیه هستم . اینک با تو پیمان می بندم که اگر دستم را بگیری و بلندم کنی هر چه گویی همان کنم . دیگر تو را فراموش نخواهم کرد . خدا تنها کسی بود که حرف ها و سوگند هایم را باور کرد . نمی دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره می توانم روی پای خود بایستم و به زودی خدای مهربان نشانم داد که چگونه آن دشمنان گریخته مرا ، تنبیه کرد .
گفتم : خدا جان بگو چگونه محبت تو را جبران کنم ؟
خدا گفت : هیچ ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان بی آنکه مرا بخوانی همیشه در کنار تو هستم.
گفتم : چرا اصرار داری تو را باور کنم و عشقت را بپذیرم ؟
گفت : اگر مرا باور کنی خودت را باور می کنی و اگر عشقم را بپذیری وجودت آکنده از عشق می شود . آن وقت به آن لذت عظیمی که در جست و جوی آنی می رسی و دیگر نیازی نیست خود را برای ساختن کاخ رویایی به زحمت بیندازی . چیزی نیست که تو نیازمند آن باشی زیرا تو و من یکی می شویم . بدان که من عشق مطلق ، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چیزی بی نیازم . اگر عشقم را بپذیری می شوی نور ، آرامش و بی نیاز از هر چیز ...
با تشكر فراوان از گروه تفريحي گل ياس...
شبی در خواب دیدم مرا میخوانند، راهی شدم، به دری رسیدم، به آرامی در خانه را کوبیدم.
ندا آمد: درون آی.
گفتم: به چه روی؟
گفت: برای آنچه نمیدانی.
هراسان پرسیدم: برای چو منی هم زمانی هست؟
پاسخ رسید: تا ابدیت
تردیدی نبود، خانه، خانه خداوندی بود، آری تنها اوست که ابدی و جاوید است.
پرسیدم: بار الهی چه عملی از بندگانت بیش از همه تو را به تعجب وا میدارد؟
پاسخ آمد: اینکه شما تمام کودکی خود را در آرزوی بزرگ شدن به سر میبرید و دوران پس از آن در حسرت بازگشت به کودکی میگذرانید.
اینکه شما سلامتی خود را فدای مالاندوزی میکنید و سپس تمام دارایی خود را صرف بازیابی سلامتی مینمایید.
اینکه شما به قدری نگران آیندهاید که حال را فراموش میکنید، در حالی که نه حال را دارید و نه آینده را.
این که شما طوری زندگی میکنید که گویی هرگز نخواهید مرد و چنان گورهای شما را گرد و غبار فراموشی در بر میگیرد که گویی هرگز زنده نبودهاید.
سکوت کردم و اندیشیدم،
در خانه چنین گشوده، چه میطلبیدم؟ بلی، آموختن.
پرسیدم: چه بیاموزم؟
پاسخ آمد: بیاموزید که مجروح کردن قلب دیگران بیش از دقایقی طول نمیکشد ولی برای التیام بخشیدن آن به سالها وقت نیاز است.
بیاموزید که هرگز نمیتوانید کسی را مجبور نمایید تا شما را دوست داشته باشد، زیرا عشق و علاقه دیگران نسبت به شما آینهای از کردار و اخلاق خود شماست .
بیاموزید که هرگز خود را با دیگران مقایسه نکیند، از آنجایی که هر یک از شما به تنهایی و بر حسب شایستگیهای خود مورد قضاوت و داوری ما قرار میگیرد.
بیاموزید که دوستان واقعی شما کسانی هستند که با ضعفها و نقصانهای شما آشنایند ولیکن شما را همانگونه که هستید و دوست دارند.
بیاموزید که داشتن چیزهای قیمتی و نفیس به زندگی شما بها نمیدهد، بلکه آنچه با ارزش است بودن افراد بیشتر در زندگی شماست.
بیاموزید که دیگران را در برابر خطا و بیمهری که نسبت به شما روا میدارند مورد بخشش خود قرار دهید و این عمل را با ممارست در خود تقویت نمایید.
بیاموزید که که دونفر میتوانند به چیزی یکسان نگاه کنند ولی برداشت آن دو هیچگاه یکسان نخواهد بود.
بیاموزید که در برابر خطای خود فقط به عفو و بخشش دیگران بسنده نکنید، تنها هنگامی که مورد آمرزش وجدان خود قرار گرفتید، راضی و خشنود باشید.
بیاموزید که توانگر کسی نیست که بیشتر دارد بلکه آنکه خواستههای کمتری دارد.
به خاطر داشته باشید که مردم گفتههای شما را فراموش میکنند، مردم اعمال شما را نیز از یاد خواهند برد ولی، هرگز احساس تو را نسبت به خویش از خاطر نخواهند زدود.
كاش مي شد مثل برگي خشك باشم فارغ از زندگي كاش مي شد مثل رود در جريان باشم دور از گذشته كاش مي شد مثل باران بهاري باشم بر سر و رويت ببارم كاش مي شد مثل ترانه اي زيبا بر لبت باشم كاش مي توانستم آنچه مي خواهم باشم... كاش...
باران باران كه مي بارد تو مي آيي باران گل، باران نيلوفر باران مهر و ماه و آينه باران شعر و شبنم و شبدر باران كه مي بارد تودر راهي از دشت شب تا باغ بيداري از عطر عشق و آشتي لبريز با ابر و آب وآسمان جاري غم مي گريزد،غصه مي سوزد شب مي گدازد،سايه مي ميرد تا عطرآهنگ تو ميرقصد تا شعر باران تو مي گيرد باران كه مي بارد تو مي آيي
ای بهار آرزوی نسل فردا،دخترم / ای فروغ عشق از روی تو پیدا، دخترم
چشم وگوش خویش را بگشا کز راه حسد / نشکند آیینه ات را چشم دنیا، دخترم
دست در دست حیا بگذار وکوشش کن مدام / تا نیفتی در راه آزادی از پا، دخترم
کوه غم داری اگر بر دوش دل همچون پدر / دم مزن تا می توانی از دریغا، دخترم
با مدارا می شوی آسوده دل،پس کن بنا / پایه رفتار خود را بر مدارا، دخترم
من از تو گلبنی بهتر ندیدم / ز تو باغ گلی خوشتر ندیدم
میان این همه گلهای عالم / گلی خوشبوتر از دختر ندیدم . . .
روز دختر مبارک
[ پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:روز دختر,پيام تبريك, ] [ 10:27 ] [ بهار ]
من تورا مي خوانم آسمان تاريك است سفره شب همه جاپهن شده است و سكوتي مطلق و تو اي همرازم و تو اي خالق من تو صدايم بشنو من تو را مي خوانم. همه در خوابي ناز بي خبر ازهمه جا دل من درتب وتاب مثل شبهاي دگر من تو را مي خوانم تو مرا مي فهمي در دلم پنهاني با تو من راز و نيازي دارم. و تو اي خالق من تو صدايم بشنو تويي همراز دلم من تو را مي خوانم من در عمق ظلمت با دلي بشكسته تكيه كردم بر تو تو مرا ياري ده من تو را مي خوانم.
دل من يك آينه است،روشن و شفاف مثل صبح صادق دهكده ها صاف توي قاب آينه تنها تويي تو اگه باور نداري سينمو بشكاف قلبمو كه باز كني خودت مي بيني كه تو اونجا اولين و آخريني
عشق يعني : عشق يعني خاطرات بي غبار دفتري از شعر و ازعطربهار عشق يعني يك تمنا يك نياز زمزمه از عاشقي با سوز و ساز عشق يعني چشم خيس مست او زير باران دست تو در دست او عشق يعني ملتهب از يك نگاه غرق در گلبوسه تا وقت پگاه عشق يعني عطر خجلت،شور عشق گرمي دست تودر آغوش عشق عشق يعني"بي تو هرگز...پس بمان" تا سحر از عاشقي با او بخوان عشق يعني هرچه داريم نيم كن از برايش قلب خود تقديم كن. |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |