شهــــــــــــــــــــــــرفرنــــــــــــــــــــــگ مطالب گوناگون از همه چيز واز همه جا در شهر فرنگ...
| ||
|
کوچک اند، ولی آرزوهای بزرگ دارند.اگر از ما که ادعای بزرگی داریم بپرسید چه آرزویی دارید، بی شک آرزوی برگشتن به روزهای پاک و بی غل و غش کودکی مان را داریم. ولی فرق بین آرزوی ما و آرزوی آن ها یک چیز است و آن این که شاید آن ها بالاخره روزی به آرزویشان برسند، ولی آرزوی ما بعید و دست نیافتنی است. این بار نه سراغ پدرها رفتیم نه سراغ مادرها و به مناسبت روز مادر و روز پدر از آن ها گفتیم و نوشتیم. شاید آن روزها بچه ها هم دلشان می خواست هم صحبت ما شوند و هر چه دلشان می خواهد بگویند ولی آن موقع فرصتش نبود و گذاشتیم با یک بهانه خوب سراغشان برویم و چه بهانه ای بهتر از روز جهانی کودک، روزی که همه جا از آن ها و حق و حقوقشان و آرزوهایشان صحبت می کنند. دور و بر پارک ها گشتی زدیم و از بچه ها خواستیم از آرزوهایشان بگویند، چه دست یافتنی، چه دست نیافتنی. ـ دانیال ۹ ساله: ای کاش بابام اسپایدرمن بود، هانیه، هفت ساله: آرزو می کنم مامان و بابام سالم باشند. ـ نازنین، شش ساله: دلم می خواهد پیراهن عروسکم اندازه ام می شد و تنم می رفت چون خیلی قشنگ است. ـ ملیکا، هشت ساله: آرزو می کنم هیچ وقت مامان و بابام با هم دعوا نکنند. ـ محمد علی، پنج ساله: آرزو می کنم مامانم هیچ وقت مریض نشود. ـ امیرعلی، هفت ساله: کاشکی زودتر بزرگ می شدم تا مثل حسین آقا، راننده سرویس مدرسه ام، رانندگی می کردم. ـ نادیا، هشت ساله: دلم می خواهد تمام کتاب قصه های دنیا مال من باشد. ـ شادمهر، هفت ساله: دلم می خواهد مامانم از اداره اش اخراج بشود و دیگر سرکار نرود، چون من همیشه توخونه تنهام و مجبورم تن ماهی و ساندویچ های سرد و با سس فراوان بخورم. ـ سحر، پنج ساله: دوست دارم روز جهانی کودک مامانم بهم کمک کنه تا اتاقمو مرتب کنم، ـ عاطفه، شش ساله: آرزو می کنم توی این روز مامانم و بابام منو به سینما و پارک ببرن. ـ نادیا، هفت ساله: دوست دارم روز جهانی کودک تلویزیون تماشا کنم.
نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |